قرار ابرهای بیوطن بیهودهپیماییست

قرار ابرهای بی‌وطن بیهوده‌پیمایی‌ست
در آغوشم بگیر، ای آسمان! روح تو دریایی‌ست

دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذار
درختی مثل من هرسال ناچار از شکوفایی‌ست

تو هم بیچاره‌ای! بیچاره چون شیری که می‌داند
فقط وقت عبور از حلقه‌ی آتش تماشایی‌ست

چراغ حسن می‌افروزی و در شهر می‌گردی
ولی این دلربایی نیست، این تشییع زیبایی‌ست

به مردم چون پناه آوردم از تنهایی‌ام دیدم
که از «تنها شدن» جانکاه تر «احساس تنهایی»‌ست

#فاضل_نظری
#زیبا
دیدگاه ها (۷)

#CLIP_VIDEO

#زیبا

یک لحظه از خیال تو آسوده نیستمترکم نکن که با تو بفهمم که کیس...

سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردمکه چون ابر بهاری گریۀ ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط