اسپری شب پارت
اسپری شب: پارت ۱۶
صدای فسفس اسپریها توی کوچه میپیچید. شب، ساکتتر از همیشه بود. هر دو خم شده بودیم جلوی دیوار نمور، انگار یه بوم نقاشی بزرگ جلوی چشممونه... ولی با یه فرق: این بوم قانون نداشت.
من یه "R" زدم، با سبز فسفری خودم. بزرگ، مایل، یه کم کج... اما با سبک خودم. تهش یه فلش کشیدم، انگار حرفم اینه: "من اینجام. دیدی؟"
لکسی اما با بنفش کار کرد. چندتا خط تیز و بهظاهر بیهدف زد، ولی بعدش از دلش یه طرح مکعبمانند درآورد که یه صورت کارتونی با عینکِ واقعیت مجازی رو نشون میداد. یه امضای پیچیده.
من به کارم نگاه کردم، بعد به کار اون. گفتم:
– خب... میخوای اعتراف کنی که باختی، یا باید داور بیاریم؟
لکسی کلاهش رو زد بالا و گفت:
– داورم خود دیواره. ببین کدوم بیشتر میدرخشه؟ کدوم بیشتر صدا داره؟
چشمم به امضای خودم بود... ساده، سرراست، از ته دل. بهش گفتم:
– من نمیخوام دیوار داد بزنه. فقط میخوام کسی که رد میشه، لحظهای وایسه. حتی برای یه ثانیه.
اون یه لحظه ساکت شد. بعد با یه لبخند کوچیک گفت:
– این جواب، امضاتو از قبل قویتر کرد.
من گفتم:
– یعنی من بردم؟
لکسی شونه بالا انداخت:
– یعنی اسممو گفتم، رایدر.
چشمام گرد شد:
– از کجا میدونستی اسم منو؟!
لکسی زد زیر خنده.
– رو دیوارای نصف شهر نوشتی "R". فکر کردی مردم خنگن؟!
مشتش رو به سمتم دراز کرد:
–من لکسیام.
منم متقابل بهش مشت دادم. لبخند زدم، اونم زد. شاید رقابت تموم شده بود، اما یه چیزی تازه شروع شده بود.
صدای فسفس اسپریها توی کوچه میپیچید. شب، ساکتتر از همیشه بود. هر دو خم شده بودیم جلوی دیوار نمور، انگار یه بوم نقاشی بزرگ جلوی چشممونه... ولی با یه فرق: این بوم قانون نداشت.
من یه "R" زدم، با سبز فسفری خودم. بزرگ، مایل، یه کم کج... اما با سبک خودم. تهش یه فلش کشیدم، انگار حرفم اینه: "من اینجام. دیدی؟"
لکسی اما با بنفش کار کرد. چندتا خط تیز و بهظاهر بیهدف زد، ولی بعدش از دلش یه طرح مکعبمانند درآورد که یه صورت کارتونی با عینکِ واقعیت مجازی رو نشون میداد. یه امضای پیچیده.
من به کارم نگاه کردم، بعد به کار اون. گفتم:
– خب... میخوای اعتراف کنی که باختی، یا باید داور بیاریم؟
لکسی کلاهش رو زد بالا و گفت:
– داورم خود دیواره. ببین کدوم بیشتر میدرخشه؟ کدوم بیشتر صدا داره؟
چشمم به امضای خودم بود... ساده، سرراست، از ته دل. بهش گفتم:
– من نمیخوام دیوار داد بزنه. فقط میخوام کسی که رد میشه، لحظهای وایسه. حتی برای یه ثانیه.
اون یه لحظه ساکت شد. بعد با یه لبخند کوچیک گفت:
– این جواب، امضاتو از قبل قویتر کرد.
من گفتم:
– یعنی من بردم؟
لکسی شونه بالا انداخت:
– یعنی اسممو گفتم، رایدر.
چشمام گرد شد:
– از کجا میدونستی اسم منو؟!
لکسی زد زیر خنده.
– رو دیوارای نصف شهر نوشتی "R". فکر کردی مردم خنگن؟!
مشتش رو به سمتم دراز کرد:
–من لکسیام.
منم متقابل بهش مشت دادم. لبخند زدم، اونم زد. شاید رقابت تموم شده بود، اما یه چیزی تازه شروع شده بود.
- ۱.۶k
- ۲۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط