پارت ۲۶ فیک دور اما آشنا

آدلیا ویو
که یهو گارسون اومد
گارسون : چی میل دارین ؟
تهیونگ : یه قهوه
آدلیا : منم همین طور
گارسون : چشم
گارسون رفت و ماهم شروع کردیم به حرف زدن........
بعد از چند مین گارسون اومد و قهوه هامونو آورد
گارسون : نوش جونتون
تهیونگ : ممنون
اروم آروم شروع کردیم به خوردن قهوه مون‌......
بعد از چند مین که قهوه مون تموم شد تصمیم گرفتیم برگردیم خونه چون عصر شده بود
تهیونگ : بیا بریم بیب
آدلیا : بریم خرس عسلی
دوباره پیاده به سمت خونمون راه افتادیم ، تو راه کلی خوراکی برای امشب خریدیم
تهیونگ کلیدو توی در چرخوند و چیریغز (مثلا صدا کلیده🤣) در باز شد
تهیونگ و من به داخل خونه اومدیم
خوراکی هارو روی میز آشپزخونه گذاشتم و کیفمو و گوشیمو پرت کردم روی یکی از مببا و روی اون یکی لم دادم
تهیونگ روی مبل تک نفره ی کنارم نشست و بهم خیره شد .......
از نگاهای کیوتش خجالت کشیدم و پاشدم و درست نشستم روی مبل
تهیونگ : بیب نظرت درمورد یه فیلم چیه؟
آدلیا : عالیهههه
تهیونگ : پس تو خوراکی هارو آماده کن و منم یه فیلم خوب دانلود میکنم
آدلیا : باشه
تهیونگ : سعی میکنم کارمو زود تموم کنم که بهت کمک کنم
آدلیا : نمیخاد ته ته
تهیونگ : باشه
از جام پاشدم و فوری رفتم تو آشپزخونه
همه ی خوراکی هایی که خریده بودیمو آماده کردم و همرو چیدم
بعد از چند مین که کارام تموم شد تهیونگ داد زد
تهیونگ : بیب کمک میخای ؟
آدلیا : مرسی عشقم تموم شد
تهیونگ : عه ، خب منم فیلمو دانلود کردم
آدلیا : باشه صبر کن لباسامو عوض کنم
تهیونگ : باشه بیب منتظرم
رفتم تو اتاق و یه لباس ساده پوشیدم ، یه دمپایی ساده ام پام کردم (میذارم) و آرایشمو پاک کردمموهامو باز گذاشتم و تمام ، بدو رفتم و کنار تهیونگ روبه روی تلویزیون و جلو مبلی نشستم
میز جلو مبلی پر از خوراکی بود
فیلمو پلی کردیم و شروع کردیم به فیلم دیدن و خوراکی خوردن........

۱ ساعت بعد
آدلیا ویو
واییی این فیلمه چرا صحنه داره ؟ خدایا خودت کمک کننن!
به تهیونگ نگاه کردم که تقریبا غرق عرقه
تهیونگ : خاموشش کن آدلیا
ادلیا : با‌.....باشه
کنترل تلویزیونو برداشتم و سریع خاموشش کردم.....اما تهیونگ هنوز حالش خوب نبود
تهیونگ : آدلیا ؟
آدلیا : بله ته ته ؟
تهیونگ : میخامت!
آدلیا : چ.....
حرفم با گذاشتم ل//بش رو ل//بام نصفه موند
وحشیانه می//بوسید ، طوری که مزه ی خونو تو دهنم حس کردم ، در همون حالت بغلم کرد و اومدیم اتاق ، درو با لگد بست و محکم پرتم کرد روی تخت و روم خیمه زد .........
ادامه در کامنتا😁
دیدگاه ها (۲۳)

لباس آدلیا‌ ، پارت ۲۶

پارت ۲۷ فیک دور اما آشنا

حمایت کنین فیک نویسه ، تازه شروع کرده و نیاز به حمایت داره h...

تکپارتی احساسی از شوگا

پارت ۲۴ فیک دور اما آشنا

اسلاید اول لباس تهیونگ و آدلیا برای خوش گذرونی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط