part

#part_131
#فریال
با بچه ها داشتیم وسایل خونه طاها رو میچیدیم
هرکی مشغول یه کاری بود
فریال-هوی مبین بیا این ور مبل بگیر
مبین-شوهرت از دستت در رفت منو گیر اوردی؟
فریال-شکیب در نرفت رفت نهار بگیره توعم بجا غرغر یه تکون بده به خودت میترسم خدایی نکرده زخم بستر بگیری
مبین-تو نگران نباش من طوریم نمیشه
نازی-مبین جان عزیزم پا میشی میری یا همین جارو از پهنا بکنم تو حلقت؟
مبین-حالا که فکر میکنم فریال گناه داره تنهایی سختشه برم کمکش بهتره
مبین اومد پیشم و باهم مبل جابه جا کردیم
فریال-رها به نظرت جای این مبله خوبه؟
رها-من چه میدونم برو از زن طاها بپرس
فلایر-زن طاها کیه دیگه؟
طاها-دلس....
رها-چییییییی؟
طاها-چیشد؟
رها-دلسا چی
طاها-دلسا چیه دیگه میخواستم به شکیب بگم دلستر بگیره
رها-اصلا نمیخواد دلستر بخوری
طاها-پس چی بخورم؟
رها-نوشابه
طاها-پوففف باشه....شکیب داداش نوشابه بگیر ....اوکی زود بیا
گوشیو قطع کرد رفت تو آشپزخونه
مبین-قطع کردی؟
طاها-اره
مبین-کاش بهش میگفتی آبم بگیره
طاها-بهش پیام میدم میگم
مبین-مرسی
#شکلات_تلخ
دیدگاه ها (۰)

#part_132#شکیبداشتم غذا ها رو حساب میکردم که پیام اومد برام ...

700تا شدیم بالاخره یوهو:)))

#part_130 #طاها رها داشت به سرویس خوابا نگاه میکرد و منم به ...

#part_129 #طاها یه میس کال انداختم که رها اومد پایین رها-سیل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط