ماه من غصه چرا

ماه من غصه چرا !
آسمان را بنگر، که هنوز ، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر، به ما می‌خندد !
یا زمینی را که دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت،
تا بگوید که هنوز ، پر امنیت احساس خداست !
ماه من ، غصه چرا ؟!
تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم، همه خوشبختی توست!
دیدگاه ها (۱)

بیستون یار من آنجاست ، حواست باشد او نشان کرده ی اینجاست ، ح...

خخخخ

فریاد میزنمبه اندازۀ تمام سکوت هایماشک میریزمبه اندازۀ تمام ...

بیا باران دلتنگی امانم را گرفت امشب دوباره خاطرات بد توانم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط