رمآنمن و توبرآی همیشه

رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه

# part : ۲۰

یه قدم به سمت جلو رفتی که .....

از شونه هات گرفتت و چسبوندت به دیوار
صورتش انقدری به صورتت نزدیک بود که نفس هاتون باهم برخورد میکردند

یکم جلوتر شد و ، لب هاش رو گذاشت روی لب هات
قصد همکاری باهاش رو نداشتی ، ولی راه فراری هم نبود

این بوسه ، مثل بوسه های قبلی نبود
اینبار ، انگاری که توصیف یک چیز بود

فقط و فقط یک چیز ، و اون هم ، عشق بود

بعد از مدتی ازت جدا شد ، و رفت به سمت جعبه کمک های اولیه
پانسمان رو در اورد و گذاشتش روی زخمت
و پانسمانش کرد

حرکت دست هاش روی گونت ، از هرچیزی برات ارامش بخش تر بود

انگاری که اون حسی که داخل وجودت ، قلبت ، روحت مرده بود
دوباره زنده شده

وقتی که زخمت رو پانسمان کرد ، جعبه رو برداشت و میخواست بره ، که دستشو گرفتی

برگشت و بهت نگاه کرد ، لب زدی و گفتی :

ات : بابت اتفاقی که افتاد ببخشید ....


کوک یه قدم به سمت عقب برداشت و اومد جلوی صورتت
انقدری بهم نزدیک بودید ، که دوباره نفس هاتون بهم برخورد میکردن

کوک : مهم نیست ...

و بعدش گونت رو بوسید و از اتاق خارج شد

حالا الان فقط تو مونده بودی و ........

اِدآمه دآرَد ...........
دیدگاه ها (۴)

#رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه# part : ۲۱حالا فقط تو مونده ب...

#رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه# part : ۲۲به سمت آشپزخانه رفت...

رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه# part : ۱۹از سر جات بلند شدی ک...

#رُمآن-مَن وَ تو-بَرآیِ هَمیشه# part : ۱۶ات داشت بلند میشد ،...

.«اوه، همسر عزیزم بهش برخورد؟»درحالی که جفت دستاش، داخل جیب ...

ی درخواستی داشتموقتی عضو نهمی، سونگمین هم روت کراشهاینجوری ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط