رازی دارم

رازی دارم
که حجمش بزرگتر از سینه ام است
حتی بزرگتر از تن!
سعی می کنم مخفی اش کنم
سعی می کنم "تو" را پنهان کنم از این و آن
مثل امروز
که صدایت از گوش هایم بیرون می ریخت...و نشد
دیروز
که دست هایت از زیر آستینم...
و روز قبل
موهایت را پشت یقه، زیر کلاه بارانی ام...
رازی دارم
و بیش از تو
منم که دارم برملایت می شوم
#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۵)

‏آدمه دیگه!تا یه جایی چوبِ احساسشو میخوره؛از یه جایی به بعد ...

لطفاً یکبارِ دیگر در لحظه ای که نمی دانم ، با بوسه ای مرا غا...

چهارشنبه غمگین ترین روز مـــن استهضم تلخی روزهای گذشتهِ ی نب...

کودک‌ها را دیده‌اید؟ به خنده‌هایشان خیره شده‌اید؟ چنان به خا...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط