دراز کشیده بودی که صدای در اومد توجه نکردی چون میدونستی
دراز کشیده بودی که صدای در اومد توجه نکردی چون میدونستی کیه ساعت 12 شب بود چراغ ها خواموش بودن و پنجره اتاق باز، باد سردی مدام تو اتاق رد بدل میشد و اون بخواطر شرایت کارش بعضی شبا دیر میومد
-ته وارد اتاق میشه
آت چشاش بستن*
ته یونگ آروم وارد اتاق شد و لباس کارشو عوض کرد بعد آروم دراز کشید پیشه آت، آت واکنشی نشون نداد حتی سلامی نکرده البته خودشو زده بود به خواب
تهیونگ:میدونم بیداری قشنگم چرا با من اینکارو میکنی
جوابی ندادی همچنان تو همون حالت بودی که دستی دور کمرت کشیده شد تهیونگ بود کشیدت سمت خودش و با لحنی آروم ازت عذر خواهی کرد
تهیونگ:ببخشید الهه من منو ببخش بازم دیر کردم درسته قول میدم قول میدم بت زود تر بیام
تو فقط نگاش میکردی که آروم لباشو رو لبت حس کردی یکم بعد جدا شد و دوباره لب زد
تهیونگ:ماه من؟ قشنگم؟ زیبای من؟ هنوز ناراحتی؟
-سرتو به علامت نه تکون دادی
تک خنده ای کرد بغلت کرد و اون شبو صبح کردین
(ادامش بدم؟)
-ته وارد اتاق میشه
آت چشاش بستن*
ته یونگ آروم وارد اتاق شد و لباس کارشو عوض کرد بعد آروم دراز کشید پیشه آت، آت واکنشی نشون نداد حتی سلامی نکرده البته خودشو زده بود به خواب
تهیونگ:میدونم بیداری قشنگم چرا با من اینکارو میکنی
جوابی ندادی همچنان تو همون حالت بودی که دستی دور کمرت کشیده شد تهیونگ بود کشیدت سمت خودش و با لحنی آروم ازت عذر خواهی کرد
تهیونگ:ببخشید الهه من منو ببخش بازم دیر کردم درسته قول میدم قول میدم بت زود تر بیام
تو فقط نگاش میکردی که آروم لباشو رو لبت حس کردی یکم بعد جدا شد و دوباره لب زد
تهیونگ:ماه من؟ قشنگم؟ زیبای من؟ هنوز ناراحتی؟
-سرتو به علامت نه تکون دادی
تک خنده ای کرد بغلت کرد و اون شبو صبح کردین
(ادامش بدم؟)
- ۱.۲k
- ۰۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط