Kims reign

Kim's reign

part1

---

صدای تیغه‌ی شمشیر که به زمین کشیده می‌شد توی هوای خنک صبح پیچیده بود. هانا+، همون دختر خدمتکار ساکت قصر شرقی، تنها گوشه‌ی حیاط وایستاده بود و با شمشیری که پدرش براش گذاشته بود تمرین می‌کرد. حرکاتش خیلی نرم و سریع بود، اون‌قدر که اگه کسی می‌دیدش باور نمی‌کرد یه خدمتکار باشه.

موهاشُ با یه بند چرمی بسته بود و اخم ظریفی روی صورتش بود. تمرکزش کامل بود. هیچ‌کس از این تمرینای پنهونی خبر نداشت جز باد و ماهی که بالا سرش می‌درخشید.

اما پشت یکی از ستون‌های سنگی، یه نفر داشت نگاهش می‌کرد. یکی از جاسوسای ملکه. این روزا همه‌چی تحت نظر بود چون قراره برای شاهزاده تهیونگ_ زن انتخاب کنن و ملکه هم نمی‌خواست هیچ‌چیز خارج از کنترلش پیش بره.

تهیونگ_، شاهزاده‌ی دوم، یه مرد آروم با نگاهای سرد و جدی بود. آدمی که به جای مهمونی‌های سلطنتی، بیشتر با شمشیر و میدان جنگ حال می‌کرد. برعکس برادرش ها جون که همیشه تو سیاست و جلسه‌ها غرق بود.

اون روز، وقتی تهیونگ با مشاورش از حیاط رد می‌شد، یه لحظه ایستاد. چشمش به هانا+ افتاد که داشت شمشیر می‌زد. یه لحظه خشکش زد. انگار زمان وایساده بود. شمشیرو با دقت می‌چرخوند، طوری که تهیونگ ناخودآگاه زیر لب گفت:

— این دختر کیه؟

مشاورش یه لحظه مکث کرد.
— یکی از خدمتکارای قصر شرقیه، بزرگ‌شده‌ی میرا. یتیمه، کسی خیلی جدیش نمی‌گیره.

تهیونگ نگاهشو ازش برنداشت.
— ولی من دیدم. شمشیر زدنش... مثل یه جنگجوی واقعیه. چرا همچین دختری خدمتکاره؟

و همون لحظه‌ای که این سوال تو ذهنش اومد، همه‌چی شروع شد... بازی‌ای که پر از قدرت، عشق، خیانت و راز بود...


---
دیدگاه ها (۵)

Kim's reignPART2---اون روز بعد از تمرین، هانا شمشیرشو توی یه...

Kim's reign---شب توی قصر کیم مثل همیشه ساکت نبود. صدای قدم‌ه...

---آبی مثل دریاتک پارتیمی‌دونی جیمین؟ همیشه می‌گفتی رنگ مورد...

---قهوه‌ی تلخ – با تهیونگتک پارتینشستم سر همون میز همیشگی. ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط