عشقجنایت
#عشق_جنایت 🔪
پارت 16
لیا:اوکیه....
خوب...
اجوما(داد)
اجوما:بله خانم
لیا:برای آقای مین یه اتاق آماده کنید....
شوگا:من اینجا نمیمونم
جیمین:اگه از عضو مایی باید اینجا بمونی....
شوگا:اوفففف اوکی
یِنا:لیا چیز....
لیا:اویییی وحشی مثل اسب نیا تو که(داد)
یِنا:وحشی خودتی اسبم خودتی دوست دارم اینجوری بیام....
لیا:داداش شاید من اینجا.....
یِنا:اوهوم بعله دیگه جزئیات شو نگو(خنده)
لیا:زهر
یِنا:بگذریم به جینو و میا گفتم بیان عضو گروه مافیایی ما بشن...
بشن؟
لیا:چرا زود تر از من میگی؟
یِنا:به تو چه
لیا:اسمت چیه؟
یِنا:تربچه
لیا:خونت کجاست؟
یِنا:تو باغچع
لیا:چند تا بچه داری؟
یِنا:به تو چه(پوزخند)
لیا:بدو تا نریدمت(جدی)
یِنا:تا این حرف و زد از جاش بلند شد و منم مثل چی دوییدم....
جیمین:اوفففف نا سلامتی مافیایین
بعد چند ساعت:
یِنا:جینو و میا برای مافیایی تو عضو گروه ما انتخاب شدن و لیا قبول کرد و بهشون یه اتاق دادیم...
و رفتیم تو اتاقامون خوابیدیم....
ویو فردا صبح:
بیدار شدم و همه کار هام و انجام دادم و رفتم پایین دیدم همه سر میز نشستن و میخندن و حرف میزنن و صبحانه میخورن من با سلام چطوری شروع کردم و رفتم بهشون ملحق شدم....
میا:بیدار شدم صداهایی از پایین میومد همون جوری با اون ریخت و قیافه ی داقونم رفتم پایین دستمم تو شلوارم.....(😂)
میا:کصکشا چرا انقدر صدا در میارین؟
لیا:گی نقول(خنده)
جینو:گوز نقول(خنده)
یِنا:دیک نقول(خنده)
همه:(😐)
یِنا:خاک تو سر همتون منحرفای سر جاده منظورم از دیک خروس بود خوب دیک به عربی میشه خروس....
تهیونگ:بعله(😁)
یِنا:بوقودا
لیا:به به(😐)
میا:خوب از این قیافه های عنتون بیاید بیرون...
شوگا:(😐)
یِنا:میا احساس میکنم خیلی تحته فشاری
میا:تو نمیخواد به من بگی
یِنا:جینو تو با این کاری کردی؟
جینو:نههههههه
یِنا:آخه خیلی عن شده
همه:(خنده)
یِنا:دوستان من دیگه برم...
ماچ به کله دخترا
تهیونگ:به کله من چی؟
یِنا:فعک نعکنم(خنده)
تهیونگ:خیلی ناراحت شدم
جینو:الهی اشکال نداره
یِنا:میخواستم امروز برم خرید برای لباس چون فردا شب تولد تهیونگ بود و میخواستم یه مهمونی خاص براس بگیرم....
ادامه دارد:-)
پارت 16
لیا:اوکیه....
خوب...
اجوما(داد)
اجوما:بله خانم
لیا:برای آقای مین یه اتاق آماده کنید....
شوگا:من اینجا نمیمونم
جیمین:اگه از عضو مایی باید اینجا بمونی....
شوگا:اوفففف اوکی
یِنا:لیا چیز....
لیا:اویییی وحشی مثل اسب نیا تو که(داد)
یِنا:وحشی خودتی اسبم خودتی دوست دارم اینجوری بیام....
لیا:داداش شاید من اینجا.....
یِنا:اوهوم بعله دیگه جزئیات شو نگو(خنده)
لیا:زهر
یِنا:بگذریم به جینو و میا گفتم بیان عضو گروه مافیایی ما بشن...
بشن؟
لیا:چرا زود تر از من میگی؟
یِنا:به تو چه
لیا:اسمت چیه؟
یِنا:تربچه
لیا:خونت کجاست؟
یِنا:تو باغچع
لیا:چند تا بچه داری؟
یِنا:به تو چه(پوزخند)
لیا:بدو تا نریدمت(جدی)
یِنا:تا این حرف و زد از جاش بلند شد و منم مثل چی دوییدم....
جیمین:اوفففف نا سلامتی مافیایین
بعد چند ساعت:
یِنا:جینو و میا برای مافیایی تو عضو گروه ما انتخاب شدن و لیا قبول کرد و بهشون یه اتاق دادیم...
و رفتیم تو اتاقامون خوابیدیم....
ویو فردا صبح:
بیدار شدم و همه کار هام و انجام دادم و رفتم پایین دیدم همه سر میز نشستن و میخندن و حرف میزنن و صبحانه میخورن من با سلام چطوری شروع کردم و رفتم بهشون ملحق شدم....
میا:بیدار شدم صداهایی از پایین میومد همون جوری با اون ریخت و قیافه ی داقونم رفتم پایین دستمم تو شلوارم.....(😂)
میا:کصکشا چرا انقدر صدا در میارین؟
لیا:گی نقول(خنده)
جینو:گوز نقول(خنده)
یِنا:دیک نقول(خنده)
همه:(😐)
یِنا:خاک تو سر همتون منحرفای سر جاده منظورم از دیک خروس بود خوب دیک به عربی میشه خروس....
تهیونگ:بعله(😁)
یِنا:بوقودا
لیا:به به(😐)
میا:خوب از این قیافه های عنتون بیاید بیرون...
شوگا:(😐)
یِنا:میا احساس میکنم خیلی تحته فشاری
میا:تو نمیخواد به من بگی
یِنا:جینو تو با این کاری کردی؟
جینو:نههههههه
یِنا:آخه خیلی عن شده
همه:(خنده)
یِنا:دوستان من دیگه برم...
ماچ به کله دخترا
تهیونگ:به کله من چی؟
یِنا:فعک نعکنم(خنده)
تهیونگ:خیلی ناراحت شدم
جینو:الهی اشکال نداره
یِنا:میخواستم امروز برم خرید برای لباس چون فردا شب تولد تهیونگ بود و میخواستم یه مهمونی خاص براس بگیرم....
ادامه دارد:-)
- ۳.۵k
- ۳۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط