فیک وقتی نمیدونستی گیر چه ادمی افتادی
فیک: وقتی نمیدونستی گیر چه ادمی افتادی
پارت ¹²
نیم ساعتی گذشت و اون دختره ی پیک می از اتاق جونگکوک اومد بیرون و از شرکت خارج شد همون لحظه پیامی رو گوشیم اومد خوندمش جونگکوک بود گفت برم دفتر کارش
گوش کردمو رفتم برگه هارم برداشتم بردم
رفتم داخل
وونهی: برگه هایی که گفتید رو اماده کردم
پاشد اومد سمتم
جونگکوک: چرا انقد رسمی صحبت میکنی؟
وونهی: چطور؟
کوکی: ولش کن... عا چرا قیامت تو همه؟
وونهی: فقط یکم خستم..
اومد جلوم دستاشو قابه صورتم کرد
کوک: نمیخوای جواب اون سوالمو بدی؟ هوم؟
وونهی:....
کوک: زود باش دیگههه قول دادیی
وونهی: جونگکوک!!
کوک: چیه؟
وونهی: چطور میتونی دوتا دخترو همزمان نکه داری؟؟
جونگکوک: خندید: منظورت چیهه
وونهی: چرا وقتی دوست دخترتو داری بازم پی منو میگیری؟؟
جونگکوک: وونهی چون من دوست دارم نمیفهمی؟؟ باید خیلی سطحت بالا باشه چون عاشقتم
اشک از صورتم میومد..
کوک: من اون دخترو دوست ندارمم اصن
کوک: میخواستم جواب تورو بشنوم تا بعدش ولش کنم..
وونهی: من چی دارمم که ازم خوشت میادد؟؟ چرا بخاطر من دوست دخترتو ول میک...
لباشو گذاشت رو لبام که ساکت شدم میخواستم پسش بزنم که این اجازه رو بهم نمیداد
کوک: وونهیا.. من ازت خوشم میاد خب...
وونهی: شاید باورت نشه ولی.. ولی منم دوست دارم
کوکی یه جوری سفت بغلم کرد که نمیتونستم نفس بکشم
وونهی: واایی باشهه فهمیدمم خفم کردیی
کوکی که داشت میخندید....
کوک: از الان دیگه تو فقط برای منی فهمیدی؟
وونهی: لبخندی زدم بهش و گفتم... باشهه.
ولی
کوک: ولیهه چیچی؟
وونهی: دوست دخترت دلش میشکنه..
کوک: بزار بشکنه.. اون فقط یه هرز/س
وونهی: اووه
کوک: اون هیچیش به پایه تو نمیرسه اینو بدون
..........
خب خب سیسیام ببخشبد این دوروز نتونستم فعالبت کنم حالم خوش نبود ولی از فردا دیگه کلی پارت اپ میکنمم
(ببخشبد اگه خوب نشدد)
پارت ¹²
نیم ساعتی گذشت و اون دختره ی پیک می از اتاق جونگکوک اومد بیرون و از شرکت خارج شد همون لحظه پیامی رو گوشیم اومد خوندمش جونگکوک بود گفت برم دفتر کارش
گوش کردمو رفتم برگه هارم برداشتم بردم
رفتم داخل
وونهی: برگه هایی که گفتید رو اماده کردم
پاشد اومد سمتم
جونگکوک: چرا انقد رسمی صحبت میکنی؟
وونهی: چطور؟
کوکی: ولش کن... عا چرا قیامت تو همه؟
وونهی: فقط یکم خستم..
اومد جلوم دستاشو قابه صورتم کرد
کوک: نمیخوای جواب اون سوالمو بدی؟ هوم؟
وونهی:....
کوک: زود باش دیگههه قول دادیی
وونهی: جونگکوک!!
کوک: چیه؟
وونهی: چطور میتونی دوتا دخترو همزمان نکه داری؟؟
جونگکوک: خندید: منظورت چیهه
وونهی: چرا وقتی دوست دخترتو داری بازم پی منو میگیری؟؟
جونگکوک: وونهی چون من دوست دارم نمیفهمی؟؟ باید خیلی سطحت بالا باشه چون عاشقتم
اشک از صورتم میومد..
کوک: من اون دخترو دوست ندارمم اصن
کوک: میخواستم جواب تورو بشنوم تا بعدش ولش کنم..
وونهی: من چی دارمم که ازم خوشت میادد؟؟ چرا بخاطر من دوست دخترتو ول میک...
لباشو گذاشت رو لبام که ساکت شدم میخواستم پسش بزنم که این اجازه رو بهم نمیداد
کوک: وونهیا.. من ازت خوشم میاد خب...
وونهی: شاید باورت نشه ولی.. ولی منم دوست دارم
کوکی یه جوری سفت بغلم کرد که نمیتونستم نفس بکشم
وونهی: واایی باشهه فهمیدمم خفم کردیی
کوکی که داشت میخندید....
کوک: از الان دیگه تو فقط برای منی فهمیدی؟
وونهی: لبخندی زدم بهش و گفتم... باشهه.
ولی
کوک: ولیهه چیچی؟
وونهی: دوست دخترت دلش میشکنه..
کوک: بزار بشکنه.. اون فقط یه هرز/س
وونهی: اووه
کوک: اون هیچیش به پایه تو نمیرسه اینو بدون
..........
خب خب سیسیام ببخشبد این دوروز نتونستم فعالبت کنم حالم خوش نبود ولی از فردا دیگه کلی پارت اپ میکنمم
(ببخشبد اگه خوب نشدد)
- ۵.۳k
- ۱۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط