زخم کهنه فصل

زخم کهنه فصل ۲
پارت ۶۷

تهیونگ عینکش رو روی چشمهاش زد و دوان دوان به سمت اتاق دیگه .رفت قلبش توی گلوش می طپید از چند ساعت حالا نوبت دیدن همدیگه بود ؟ حتی نمیدونست چجوری واکنش نشون بده چند ساعت گذشته تا می اومد فکر کنه خوابش میبرد و حالا مغزش خالی

بعد

بود

وارد که شد با دیدن چشمهای بستهش بادش خالی شد. برگشت و دخترک رو نگاه کرد.

باور کن باهاش حرف زد توهم نزدم دروغ نمیگم

تهیونگ نفس عمیق کشید و به سمتش رفت.معاینه های روتين قبل ۵۱ انجام داد و بعد از چند دقیقه گفت . تو هم

تهیونگ نفس عمیق کشید و به سمتش رفت. معاینه های روتین قبلی رو انجام داد و بعد از چند دقیقه گفت : توهم

نزدی! بهوش اومده . الآن خوابه !

چشمهای دختر بینام درشت شد : واقعا ؟

تهیونگ نصف آمپول مسکن به سرمش تزریق کرد : اینم مسکن ! چند ساعتی می.خوابه بیدار که شد و دوباره درد داشت بقیه ی اینو توی سرم خالی کن .

تو داری میری ؟

حالش خوبه تا وقتی که اثر این یکی هم بره بر می گردم. باید دارو و وسایل بیشتری هم بیارم

اما اگهـ

نگران نباش من رو هم نگران نکن . برمیگردم تا شب ! اگه چیزی نگرانت کرد بهم زنگ بزن .

تهیونگ حرفش رو قطع کرد . کارت ویزیتش رو درآورد و گرفت سمتش. دختر حالا آرومتر بنظر میرسید. روی

کارت رو خوند :

کیم تهیونگ!

اما من اسم تو رو نمیدونم!

کیم جین ری!

کیم جین ری!

تهیونگ لبخند کمرنگی زد . از صبح زود بقیه رفته بودند

و

فقط

جین ری مونده بود اون دختر خیلی صادقانه و عمیق نگران سومین بود . تمام مدت بالای سرش نشسته بود و تهیونگ حتی میتونست حدس بزنه که یک لحظه

هم

نخوابیده

. فکر نمیکرد خلافکارها هم اینطوری احساسات نشون بدن. از وقتی اومده بود رفتارهای خلاف واقع زیادی ازشون دیده بود اما هنوز قرار نبود دیدش راجع بهشون مثبت شه حتی اگه اون آدم سومین بود.

...
دیدگاه ها (۵)

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۸ فقط منتظر بود تا بیدار شه و بهش بگه که...

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۹ چی دروغ می گفتند؟ این لمسهای صادقانه ؟...

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۵ همین نیست . اما دیگه چیزی نپرسید. چراغ...

زخم کهنه فصل ۲پارت ۶۴ دخترک شونه بالا انداخت و کارهایی که گف...

زخم کهنه پارت ۴۸ تهیونگ آهسته حلقهی دستهاشو آزاد کرد. سومین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط