پدربزرگم میگفت

پدربزرگم میگفت :
هروقت مادربزرگم باهاش قهر میکرد
در ظرف ترشی رو ، سفت میکرد
که مادربزرگم نتونه بازشون کنه
و مجبور شه باهاش حرف بزنه
من همچین زندگی میخوام! :)))
.
.
پ.ن : از این عاشقیا ، براتون آرزو میکنم. 😍😌🌠
دیدگاه ها (۶)

مارا شكست خورده ما را با اشك هايمان رها كردند و رفتند و از آ...

نشست تو‌ ماشین، دستاش میلرزیدبخاری رو روشن کردمگفت: ماشینت ب...

زندگی یعنی اینکه ، منتظر پایانِ طوفان نمونی!بلکه یاد بگیری ز...

نوشت: «الان چه احساسی داری؟ عشق؟»با خودم فکر کردم که از من ت...

آرامش در برزخ

تک پارتی درخواستی

دِلخوشـــــیتکپآرتی jkفقط منتظر یک پیام ساده بودیه سلام ساده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط