عشق من~p23~

ا.ت:اوکی
دینگ دینگ
کوک:کیه
لیا:کوک منم
کوک:بیا تو
ا.ت:کی بود
کوک:لیا
ا.ت:بیا ماریا رو بغلش کن
کوک:باشه ،نفس بابایی
ا.ت:سلللااااااامممم لیا
لیا :سلللاااام گوز باقالی
لیا :جیگرررررر خاله چطوره
کوک:میخوای بغلش کنی
لیا :ووویییی آرررررههه
ا.ت:مراقبش باش
لیا:باشه
لیا : اسمشو چی گذاشتین ؟
کوک:ماریا
لیا:چه رمانتیک
ا.ت:آره
ا.ت:تا کی میمونی
لیا :ساعت ۸ میرم
ا.ت :باشه ، اگر مهمون نداشتیم میزاشتم بیشتر بمونی
لیا:مگه کی داره میاد
ا.ت:مامان و بابام
لیا:واااای من خیلی دوست دارم مامانتو و خواهرتو ببینم
ا.ت:تازه داداشمم میاد
لیا:خب که چی
ا.ت:همینجوری گفتم.
لیا:آها ، من میدونم تو چی تو کلته ، من قصد ازدواج ندارم
ا.ت:گمشو بابا تو تا دیروز میگفتی خدایا منو از سینگلی در بیار
لیا:دیگه میخوام مجرد باشم
دیدگاه ها (۰)

عشق من~p24~

عشق من~p25~

عشق من~p22~

...............

پارت ۹۵ فیک ازدواج مافیایی

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

پارت ۸۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط