دعا نمی کنم که باید در خانه هایمان را به روی دنیای تکنولو

دعا نمی کنم که باید در خانه هایمان را به روی دنیای تکنولوژی جدید می بستیم
اما آرزو می کنم که ای کاش
فضای مجازی
مثل دکان عطاری آقای مجذوبی
مثل بزازی مش اسماعیل
مثل کارونسرای حسین خانی بود
غروب که می شد
کرکره اش را پایین می کشیدیم
یک قفل بزرگ می زدیم زیرش
کاش مثل حجره ی فرش حاج نوروز
دفتر حساب کتاب و چرتکه را می گذاشتیم روی کرسی و می رفتیم منزل هایمان
کاش مثل ماشین پارکش می کردیم توی پارکینگ زیر ساختمان
آن وقت دیگر هر شب مجبور نبودیم ماس ماسکهایمان را با خودمان به خانه ، به اتاق خواب مان ببریم
آن وقت با یک سبد میوه ی تازه
یک سینی چای لب سوز
تمامی شب را می نشستیم دور هم
و چشم توی چشم یک دل سیر اختلاط می کردیم
دیدگاه ها (۳)

"حافظ" و " سعدی" جانمان یک چیزی می دانستند که می گفتند "دوری...

اوج خوشبختی اونجاس ک وقتی بقیه اسمتونو باهم بشنون بگن-اونـا ...

میشود بغلم کنی؟؟محکم...از آنهایی که سرم چفت شود روی قلبت و ح...

داشتم به سال های خیلی دور فکر میکردم. به آینده ای که بلاخره ...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط