ظهور ازدواج
✿) ظهور ازدواج (✿)
(♡)پارت ۲۷۱ (♡)
(。☬。) کرد و گفت: نمیگی قلبم طاقت این همه خوشي و خوش شانسي رو نداره الهه يوناني؟ هر ۳ خندیدیم و نیکول با ناز :گفت پس هنوز قلبت تند میزنه... فرد عمیق گفت: هر وقت که میبینمت... با لبخند عميقي ابرو بالا انداختم. یه خبراییه انگار... فرد مظلومانه گفت اما کیه که به این قلب بي صاحاب من توجه کنه؟ نيكول-خيلي زيادن... مخصوصا تو زندگي تو..نگران نباش. فرد تند گفت شایعه است. تو باور نکن. فکر تو بود که رهام نمیکرد.. اصلا فک نمیکردم فرد از این حرفا بزنه... نرم خندیدم و مشتاقانه نگاشون
نیکول شیطون خندید و گفت میدونی که این حقه هاي قديميت رو من اثر نداره.. فرد مظلومانه گفت: قلبمو شکوندي نيكول : بعید میدونم قلبت انقدر راحت بشکنه... جیمین : نیکولم میدونه تو چقدر سنگدلي فرد.. فرد کج نگاش کرد و :گفت من قلبم مثل اینه است. و به نیکول نگاه کرد و گفت و تو این اینه رو شکوندي دختر خانوم... خيلي ساله.. نیکول لبخند پرغروري زد و گفت: باعثه افتخارمه... اما هستن کسايي که سرهم و ترمیمش کنن برات.. مطمینم... و محکم گفت: خوشحال شدم دیدمت... و با ناز از کنار فرد رد شد که فرد عمیق و شیطون گفت یه کم با ما راه بیا خانوم نيکول چرخید سمتش و ابرو بالا انداخت و گفت: باهات راه بیام؟ بلند خندید و با شیطنت و خباثت لباشو جمع کرد و غلیظ گفت: اخه به ما نميخوري. لبامو به زور جمع کردم تا نخندم و همونجور که میخندید رفت. فرد يه جورايي غمگین و شاکی به رفتن نیکول نگاه کرد و بعد با غیض به جیمز خیره شد. جیمین گنگ گفت: چیه؟ فرد : تو نباید بهم میگفتي اين اومده؟ و به جیمین اشاره کرد و به من گفت چیه این تحفه بابا؟اه نرم خندیدم. جیمین با غیض گفت این اولت يعني چي دقيقا ؟ فرد اين اول يعني خواهر عجوزه ات... خندیدم و به زور اخم کردم و گفتم جرئت داري اينو جلوي خودشم بگي؟ مثلا شجاع :گفت : معلومه که میگه... حرفه اي به پشتش نگاه کردم و گفتم نیکول شنيدي؟ فرد وحشت زده تند چرخید که از دیدن جاي خالي نيكول با غيض و حرص به من نگاه کرد. بلند خندیدم و گفتم پس نداري
بلند خندیدم و گفتم پس نداري جیمزم نرم خندید و سر تاسف تکون داد. اي جانم..خنديد.. اخيش.. دلم روشن شد. فرد با حرص به من اشاره کرد و گفت
جیمین یه چیز به این زنت بگوهااا... جیمین اخم کرد و گفت: شلوغ نکن ..فرد منم چند ساعته فهمیدم..بي خبر اومده... فرد-خوب گندت بزنن میگفتی خودمو آماده میکردم.. اماده چي؟ نگام کرد و تند گفت: تو این جادوگرو نمیشناسي که..کل دختراي شهر رو با یه انگشت میچرخونم. این یکی لامصب با یه پلک زدنش كل من و خاندانمو رو هوا میچرخونه بلند
(♡)پارت ۲۷۱ (♡)
(。☬。) کرد و گفت: نمیگی قلبم طاقت این همه خوشي و خوش شانسي رو نداره الهه يوناني؟ هر ۳ خندیدیم و نیکول با ناز :گفت پس هنوز قلبت تند میزنه... فرد عمیق گفت: هر وقت که میبینمت... با لبخند عميقي ابرو بالا انداختم. یه خبراییه انگار... فرد مظلومانه گفت اما کیه که به این قلب بي صاحاب من توجه کنه؟ نيكول-خيلي زيادن... مخصوصا تو زندگي تو..نگران نباش. فرد تند گفت شایعه است. تو باور نکن. فکر تو بود که رهام نمیکرد.. اصلا فک نمیکردم فرد از این حرفا بزنه... نرم خندیدم و مشتاقانه نگاشون
نیکول شیطون خندید و گفت میدونی که این حقه هاي قديميت رو من اثر نداره.. فرد مظلومانه گفت: قلبمو شکوندي نيكول : بعید میدونم قلبت انقدر راحت بشکنه... جیمین : نیکولم میدونه تو چقدر سنگدلي فرد.. فرد کج نگاش کرد و :گفت من قلبم مثل اینه است. و به نیکول نگاه کرد و گفت و تو این اینه رو شکوندي دختر خانوم... خيلي ساله.. نیکول لبخند پرغروري زد و گفت: باعثه افتخارمه... اما هستن کسايي که سرهم و ترمیمش کنن برات.. مطمینم... و محکم گفت: خوشحال شدم دیدمت... و با ناز از کنار فرد رد شد که فرد عمیق و شیطون گفت یه کم با ما راه بیا خانوم نيکول چرخید سمتش و ابرو بالا انداخت و گفت: باهات راه بیام؟ بلند خندید و با شیطنت و خباثت لباشو جمع کرد و غلیظ گفت: اخه به ما نميخوري. لبامو به زور جمع کردم تا نخندم و همونجور که میخندید رفت. فرد يه جورايي غمگین و شاکی به رفتن نیکول نگاه کرد و بعد با غیض به جیمز خیره شد. جیمین گنگ گفت: چیه؟ فرد : تو نباید بهم میگفتي اين اومده؟ و به جیمین اشاره کرد و به من گفت چیه این تحفه بابا؟اه نرم خندیدم. جیمین با غیض گفت این اولت يعني چي دقيقا ؟ فرد اين اول يعني خواهر عجوزه ات... خندیدم و به زور اخم کردم و گفتم جرئت داري اينو جلوي خودشم بگي؟ مثلا شجاع :گفت : معلومه که میگه... حرفه اي به پشتش نگاه کردم و گفتم نیکول شنيدي؟ فرد وحشت زده تند چرخید که از دیدن جاي خالي نيكول با غيض و حرص به من نگاه کرد. بلند خندیدم و گفتم پس نداري
بلند خندیدم و گفتم پس نداري جیمزم نرم خندید و سر تاسف تکون داد. اي جانم..خنديد.. اخيش.. دلم روشن شد. فرد با حرص به من اشاره کرد و گفت
جیمین یه چیز به این زنت بگوهااا... جیمین اخم کرد و گفت: شلوغ نکن ..فرد منم چند ساعته فهمیدم..بي خبر اومده... فرد-خوب گندت بزنن میگفتی خودمو آماده میکردم.. اماده چي؟ نگام کرد و تند گفت: تو این جادوگرو نمیشناسي که..کل دختراي شهر رو با یه انگشت میچرخونم. این یکی لامصب با یه پلک زدنش كل من و خاندانمو رو هوا میچرخونه بلند
- ۵.۲k
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط