معلم من

معلم من
کوک داشت از پشت پنجره نگام می‌کرد.
با دیدنش جیغ کوتاهی کشیدمو از ۹ام بلند شدم که باعث خندش شد.
با پیامکی که با گوشیم اومد سریع گوشیمو از توی جیبم در آوردمو پیامکو خوندم.
:وقتی می‌ترسی کیوت میشی!
به اسم کسی که این پیامکو نوشته بود نگاهی کردم.
جئونم با این اسم که کوک خودش اینطوری شمارشو سئو کرده بود لبخندی زدو نگاهمو بهش دادم.
با یادآوری لو رفتن سورپرایزمون سریع پیامک دادم:کوک تو برو منم میام.
و بعدش منتطر برای رفتنش بهش نگاه کردم.
مظلوم بهم‌نگاه کرد با چشم بهش فهموندم که الان جواب نمیده.
شبیه یه خرگوش کوچولو سمت ماشین رفتو سوارش شد و راه افتاد.
خندیدمو روش صندلیم نشستم و مشغول حرف زدن با بچه ها شدم.
قرار شد.....
ادامه دارد......
دیدگاه ها (۸)

Trust!اعتماد.که با دیدن مردی که برگه های تبلیغاتی توی دستش ب...

هرجور حساب میکنم مرگم به نفع همه ن🥲

ارباب سختگیر وقتی از خواب بیدار شدم لعنتی فرستادم.چرا چون هن...

فراموشیجیمین که با لباس های خونی داشت به سمتم میومد دیدم.ترس...

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

رمان جیمین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط