عشقسیاه

#عشق_سیاه

part 41

بهش چیزی نگفتم که دستشو گذاشت روی زخمم جیغی بلندی گشیدم اخه ادم چقد میتونه بی رحم باشه

_ایییییییی

+چیه دردت اومد

_ته لدفا دیگه شکنجم نکن(گریه

+منم دوس ندارم شکنجت کنم اما تو گفتی دوسم نداری پس مال من نشی مال کسی دیگه هم نمیشی

_غلط کردم ببخشید دوست دارم(گریه

+ات من نمیخام بزور دوسم داشته باشه پس رو راست باش

_رو راستم که شکنجم میکنی
+عو ببخشید دیگه شکنجت نمیکنم
هیون بیا ات بازش کن

ویوات

منو باز کردو و اجوما منو برد توی اشپز خونه و زخمامو پاسمان کنه

_اجوما دیدی با من چیکار کرد(ناراحت و به یه جا زل زده)

اجوما: خب این عادیه

_ینی کسی دیگرو هم شکنجه میکرده

اجوما: اره تو اولین نفری هستی که توجه اقای کیم رو جلب کردی

_عان

چند روز بعد

ویوات
چند روزی میشه که گذشته و ته هم همینجوری بداخلاقی میکنه

خواب بودم که یهویی یه دستمالی روی دهنم گذاشته شد و....... سیاهی

ویوته

صب شده بود چشمامو باز کردم و رفتم صبحانه بخورم و به اجوما گفتم

+ات کجاس نیومده برو صداش کن

اجوما: چشم

ویو اجوما

رفتم بالا و دیدم ات داخل اتاق نیست و رفتم پیش اقای کیم

اقای کیم خانم ات نیستن

+چی نیس

ویو ته

از جام بلند شدم و بادیگاردارو جمع کردم و گفتم برن دوربینارو چک کنن

ولی چیز عجیبی ندیدیم
درحال بررسی بودم که گوشیم زنگ خورد جواب ندادم چون الان وقت جواب دادن ب تلفنم نبود

دیدم دوباره زنگ خورد جواب دادمو گفتم کیههه

علامت مرده^_^

^_^به به اقای کیم

+چیکار داری طو کیی

^_^اگه میخای اون دختره ات رو ببینی بیا به این ادرسی که میگم فقد جناب کیم دیر نکنیا چون ممکنه نتونم خودمو کنترل کنم با خانم ات یکم شیطنت کنیم راستی کسی هم همراهتون نباشه دیگه

گوشیو قطع کرد

ویو ته

خیلی عصبی شدم واسه اینکه به ات دس نزنن زود رفتم به ادرسی که گفته بود

پرش بک وقتی ته رسید

تویه انبار بود رفتم داخلش دیدم چند تا مرد که دستشون چوبه وایستادن و ات هم بع قندلی بستس

اولی بهم حمله کرد که کتکش زدمو گفتن

علامتشون&&

&&یاایاااا میخای بکشیمش.... بهتره از خودت دفاع نکنی

+باشه باشه فقد به ات من اسیب نزنین

&&حله

ویو ات

مردا رفتن سراغ ته و کتکش زدن و من گفتم

_ته تهههههه از خودت دفاع کنننن

اما به حرفم گوش نمیداد و یکیشون صندلی بزرگی رو برداشت که بزنه به ته

&&رئیس اگه بزنی ممکنه دیگه زنده نموونه

&مهم نیست بزار بمیره

صندلیو بلند کرد که بزنه به ته.
دیدگاه ها (۱)

#عشق_سیاه part 42صندلیو بلند کرد که بزنه به تهو من رفتم روی ...

#عشق_سیاه part 43@ات من واقعا متاسفم ویواترفتم بالاسر ته دید...

#عشق_سیاه part40اومد سراغم میخاستم بیوفتم که ته منو گرفت و گ...

#عشق_سیاه part 39سرشو اورد جلو تز که یهویی ته از سرجاش بلند ...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

پسر کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط