معلم یه نگاهی به احمد و کامران و من که پای تخته بودیم ...

معلم یه نگاهی به احمد و کامران و من که پای تخته بودیم کرد و گفت: چرا درس نخوندید؟
سرمونو انداختیم پایین...
بعد اومد نزدیکمون و چوبی رو که توی دستش بود داد به من و گفت: منو بزن
گفتم: چی؟!
گفت: بزن... حتما من درست درس ندادم که شما خوب یاد نگرفتی... 😔 😔 😔





منم دیدم حرفش منطقیه!
به همین برکت اینقدر زدمش اینقدر زدمش،
که اگه ناظم نیومده بود کشته بودمش!! 😂 😂

من روی نوع آموزش حساسم!!!
😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂
دیدگاه ها (۱)

نگین:اگر فردا آخرین روز دنیا باشد جالب است!تمام خطوط تلفن دن...

نگین:یک نفر در زمستان وارد دهی شد و توی برف دنبال منزلی می گ...

نگین:فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد . اگر چرخ دنیا با چرخ تو...

بعضی صداها را دوست داشتم .صدای گشتن دنبال خودکار،در شلوغی جا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط