پارت زندگی با بی تی اس
پارت ۶۵ زندگی با بی تی اس
جین ویو
دکترزنگ در رو زد
نامجون رفت و در رو باز کرد
شوگا اومد پیش نامجون
دکتر : سلام
نامجون و شوگا : سلام
دکتر : مشکل چیه، کی مریض شده
شوگا : والا ما هم نمیدونیم مشکل چیه ولی تا دیروز خوب بود
دکتر : کی هس
نامجون : اممممم خب چیزه، . ( تو ذهنش) کیو بگم ، هرچی بگم ضایس
شوگا ( زیر لبی) حالا چیکار داری کیه، یه خری هس دیگه
شوگا و نامجون داشتن پچ پچ میکردن
یه
از اتاق اومدم بیرون از بالا داد زدم
جین : هیی دکتر نیومد، سوگول حالش خوب نیست.
نامجون : چرا اومد
دکتر اومد تو اتاق
بعد اینکه معاینه کردنش تموم شد گفتم
جین : حالش چطوره
دکتر : خوب نیست، باید تبش بیاد پایین، این نسخه هم تهیه کنید
جین : اها. ممنون
دکتر رفت بیرون
نشستم لبه تخت
جین : مگه بهت نگفتم لباس گرم بپوش هوا سرده، سرما میخوری
از اتاق اومدم بیرون
جیمین : چیشد
جین : چی چیشد
جیمین : سوگول رو میگم دیگه
جین : اها، هیچی همونطور
اومدم پایین و نسخه دکتر رو به تهیونگ دادم و گفتم
جین : برو بگیر
تهیونگ یه نگاه بهم کرد
تهیونگ : باشه
تهیونگ رفت بیرون
رفتم تو اشپز خونه
میخواستم سوپ درست کنم وسایلش رو از یخچال اوردم بیرون
بعد یه ساعت حاضر شد
ریختم تو کاسه و گذاشتم تو سینی و رفتم تو اتاق
جین ویو
دکترزنگ در رو زد
نامجون رفت و در رو باز کرد
شوگا اومد پیش نامجون
دکتر : سلام
نامجون و شوگا : سلام
دکتر : مشکل چیه، کی مریض شده
شوگا : والا ما هم نمیدونیم مشکل چیه ولی تا دیروز خوب بود
دکتر : کی هس
نامجون : اممممم خب چیزه، . ( تو ذهنش) کیو بگم ، هرچی بگم ضایس
شوگا ( زیر لبی) حالا چیکار داری کیه، یه خری هس دیگه
شوگا و نامجون داشتن پچ پچ میکردن
یه
از اتاق اومدم بیرون از بالا داد زدم
جین : هیی دکتر نیومد، سوگول حالش خوب نیست.
نامجون : چرا اومد
دکتر اومد تو اتاق
بعد اینکه معاینه کردنش تموم شد گفتم
جین : حالش چطوره
دکتر : خوب نیست، باید تبش بیاد پایین، این نسخه هم تهیه کنید
جین : اها. ممنون
دکتر رفت بیرون
نشستم لبه تخت
جین : مگه بهت نگفتم لباس گرم بپوش هوا سرده، سرما میخوری
از اتاق اومدم بیرون
جیمین : چیشد
جین : چی چیشد
جیمین : سوگول رو میگم دیگه
جین : اها، هیچی همونطور
اومدم پایین و نسخه دکتر رو به تهیونگ دادم و گفتم
جین : برو بگیر
تهیونگ یه نگاه بهم کرد
تهیونگ : باشه
تهیونگ رفت بیرون
رفتم تو اشپز خونه
میخواستم سوپ درست کنم وسایلش رو از یخچال اوردم بیرون
بعد یه ساعت حاضر شد
ریختم تو کاسه و گذاشتم تو سینی و رفتم تو اتاق
- ۱۰۴.۶k
- ۱۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط