گفته بودم در نگاهت جوی غمهای من است

گفته بودم در نگاهت ، جوی غم‌های من است
حرفهایت سبز و جاری روی لبهای من است
گفته بودم از دل من خستگی را دور کن
بی تو بودن تلخ تر از درد شبهای من است
گفته بودم همچو برف است این زمستان ، راز تو
بیشتر بر من ببار، این راز ، سودای من است گفته بودم چون نباشی، روز من با شب یکیست،
خاطراتت ، قصه ی شبهای یلدای من است
گفته بودم عشق تو ، مارا کجاها میبرد
صد سفر کردن به قلبت ، دین ودنیای من است
دیدگاه ها (۱)

آغوش تو و عشق من و نغمه‌ی سازم دریا و گُهر باشد و... غوغایِ ...

عاشقش بودم و او یکسره آزارم کرداز وفا، عشق، محبت همه بیزارم ...

‍ ‍ ‍ بی یادِ توزندگی می کنم وخاطرات تو را فراموش خواهم کر...

دلتنگیتاوانِ دوست داشتنِ تو بودوتقاصِ عاشق شدنِ منیک عمر تنه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط