قلمره خوناشام پارت شانزدهم

با در زدن کسی از خاب پریدم تق تق

ا/ت: کیه؟!

جین: بیدار شو وقت رفتنه

ا/ت: کجا میخایم بریم من خابم میاد( خاب آلود )

جین: بیدار شی خودت میفهمی

جین: ا/ت بیدار نمیشد بخاتر همین پرده هارو زدم کنار و نور آفتاب خورد تو چشماش که سرش رو برد زیر بالشت منم بالشتو گرفتم و کشیدم و با اون هی میزدم تو سرش تا اینکه بیدار شد

ا/ت: اااااه تو چقدر سمجی بسته بابا

جین: نمیدونم چرا انقدر با ا/ت راحت بودن ولی فکرم رو درگیرش نکنم بهتره حتی ملکه هم بهش نمیگم ولش حالا

جین: بیا این لباسارو بپوش میخایم بریم قلمره ترول ها

ا/ت: آخه چرا اونجا بریم

جین: چون امن ترین راهیه که از طریق اون میتونیم به پادشاه تهیونگ برسیم

ا/ت: باشه حالا برو بیرون تا لباسم رو عوض کنم

جین: نوچ من نمیرم راحت باش

ا/ت: باشه همین جا بمون تا زیر پات علف سبز شه بعد وحشیانه پیرهنم رو در اوردم و همون لحظه جین سرشو برگردوند اونور

جین: ببینم تو خل شدی

ا/ت: تو گفتی راحت باش منم ناراحت نیستم

جین: من شوخی کردم حداقل میزاشتی برم بیرون بعد آخه

ا/ت: پراهنم رو گذاشتم رو خودم و جین بدو بدو از اتاق رفت بیرون
نمیدونم این حس چی بود ولی یه حسی بهم دست میداد وقتی با جین سحبت میکردم احساس راحتی داشتم باهاش

شرایط دارم واستون😆😆😆😈

۸۰ تایی شیم
همین به اومید پارت های بعدی فایتینگ¥£♡
دیدگاه ها (۱)

ما آرمیا فرقمون اینه😎😎😎

من که همشون رو عین کف دستم میشناسم اشتباه نگرفتم شما چطور؟!

سه ارباب خشن پارت هفتم

پچه ها از این به بعد رمان ها ظهر ساعت ۶.۵ گذاشته میشن😇😀😅

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

⁶³ا/ت: “اصرار نکردم. می‌تونی نیای.”کوک: “نه دیگه، گفتی پدربچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط