خون آشام عزیز (52)

صبح که بیدار شدم تهیونگ نبود. انگار اول صبحی بلند شده بود رفته بود. رفتم دستشویی مسواک زدم صورتمو شستم و موهامو هم شستم. بعدش با سشوار تهیونگ موهامو خشک کردم. حالا میتونستم دوباره مثل قبلا خیلی خوش استایل و بی نقص باشم.. زندگی بی نقصم برگشته بود ولی با یه نقص کوچیک. داشتم صبحانه آماده میکردم که تهیونگ اومد.
تهیونگ : این بوی چیه.. واو پنکیک هورااااااا...
جونگکوک : برو برو دستاتو بشور. بعد بیا بخور.
تهیونگ : باشه.. برام شکلات با توت فرنگی هم بزار.
جونگکوک : کجا بودی..
تهیونگ : رفته بودم پیاده روی صبحگاهی... هومم مزه بهشت میدههههه...
جونگکوک : پیاده روی؟
تهیونگ : آره.. یه روز تو هم بیا بریم کیف میده..
جونگکوک : چطوره..
تهیونگ : عالی..
جونگکوک : خوبه دومین باره آشپزی میکنم..
تهیونگ : یعنی تا به حال آشپزی نکردی؟ پس چطور بلدی..
جونگکوک : راستش نه...ذهنم اونقدر قویه که همه چی میمونه توش.. اینا هم از توی فیلما یاد گرفتم
تهیونگ : به هر حال خیلی خوب شده.. دفعه بعد هم برام درست کن..
جونگکوک : ایشالا..
تهیونگ بعد از خوردن غذاش رفت مدرسه من تو خونه تنها موندم خونش انگار بمب بترکه به شدت نا منظم بود نمیتونستم تحمل کنم رفتم سراغ تمیز کاری خونه لباسای کثیف رو ریختم لباسشویی خونه رو گرد گیری کردم آشپز خونه رو برق انداختم. فقط تو یه صدم ثانیه همه اینا رو انجام دادم بعدش نشستم تلوزیون تماشا کردن. یهو سرم دوباره سوت کشید. مغزم شروع به درد کردن کرد و چهره ی اون مرد دوباره جلوم اومد. بلند داد زدم.کسی نبود. داشتم از حال میرفتم اما مقاومت کردم تا یکم بهتر شدم. صورتمو آب زدم تا به حال بیام. بعدش نشستم رو کاناپه گوشیم زنگ خورد. یونگی بود. جوابشو ندادم. دوباره زنگ زدم بازم جواب ندادم. بار سوم جواب دادم...
جونگکوک : چیه..
یونگی : چرا تلفنتو جواب نمیدی..
جونگکوک : گفتم که قراره ناپدید بشم..
یونگی : تو چت شده شعرو ور چی میگی..
جونگکوک : شعر نمیگم..
یونگی : زنگ زده بودم بهت یه چیزی بگم حالا دیگه پشیمون شدم.. میخواستم آدرس اونی که حقیقتو می‌فهمه بهت بدم..
جونگکوک : غلط کردم.. گوه خوردم فقط آدرس رو بده..
یونگی : نمیدم.. اول بیا حضوری همو ببینیم..
جونگکوک : لعنتی.. باشه!.. ای بابااااااا
بعدش ژاکتمو پوشیدم رفتم دیدن یونگی. قرارمون تو یه پاساژ بود. یونگی یه گوشه نشسته بودو با خونسردی تمام داشت نوشابه می‌خورد..
یونگی : مشتاق دیدار جی کی...
جونگکوک : آدرسشو بده..
یونگی : آدرس؟ کدوم آدرس..
جونگکوک : آدرس شخصی که همه چیزو میدونه..
یونگی : آدرسی ندارم که...
جونگکوک : یونگی میخوای بمیری؟
یونگی : فقط یه اسم ازش دارم.. آدرس ندارم..
جونگکوک : لعنت بهت..
یونگی : (خنده ی آروم) میخوای اسمشو بدونی؟
جونگکوک : یه اسم به چه دردم میخوره..
یونگی : نه تنها اسمش قلبشو هم میفهمم. برا پیدا کردنش اسمو لقبش میتونه کمک کنه..
جونگکوک : بگو..
یونگی : اسم کیم هانگ یونگه.. لقبش کوسه دندون طلایه.. این لقبو روش گذاشتن چون دو تا نیش طلایی داره.. الاوه بر اون اون یکی از خودمونه مواظب باش میدونم میخوای از تهیونگ مواظبت کنی به کسی چیزی نمیگم از مال دنیا فقط تو رو دارم داداش کوچولو...
جونگکوک : چیزی دیگه ازش نداری؟ هر چی داری در اختیارم بزار..
یونگی : اون قبلا یکی از زیر دستای شرکت بوده زیر دست پدر بزرگ مورد اعتماد ترین شخصی که پدر بزرگ میشناخته .. دیگه ازش چیزی ندارم..
جونگکوک : اینا رو از کجا میدونی..
یونگی : بماند.. نوشابه میخوای؟
جونگکوک : نه ممنون.. من دیگه باید برم..
یونگی : واستا.. مواظب خودت باش. داداش.
جونگکوک : تو هم همینطور.. بای..
یونگی : به سلامت..
یونگی هم انگار تصمیم گرفته بود بهم کمک کنه. رفتم خونه منتظر تهیونگ موندم. یهو یکی در زد
دیدگاه ها (۰)

خون آشام عزیز (53)

خون آشام عزیز (54)

خون آشام عزیز (51)

خون آشام عزیز (50)

رمان افسر پلیس پارت ³زنگ درو زدم جیمین: کیه؟تهیونگ: درو وا ک...

خون آشام عزیز (76)

خون آشام عزیز (65)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط