ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را

ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را

گفته بودم " بعد ازین باید فراموشش کنم"
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
دیدگاه ها (۱۵)

گفتی که مستت میکنمپر زانچه هــستت میکنمگـــفتم چـــگونه از ک...

ای یوسف خوش نام مـا خوش می‌روی بر بام مــــاای درشکـــسته جـ...

تا میل نباشد به وصال از طرف دوستسودی نکند حرص و تمنا که تو د...

من مرد تنهای شبم مهر خموشی بر لبمتنها و غمگین رفته ام دل از ...

❤️‍🩹👋ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی...

گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته...

The truth of my life....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط