خواهر و برادر مجازی

•°•°خواهر و برادر مجازی...
 
حد ارتباط با نامحرم این است که ما با هم داد و ستد عاطفی نکنیم.

  یعنی به دنبال صید کردن دل یکدیگر نباشی

°•°•این یکی از راه هایی است که به نظر دور است، اما خیلی نزدیک است.

    اول راه بودیم گفتن فضای مجازی!گفتن شده ابزار تبلیغاتی دشمن!بچه مذهبی ها عقب نمونید! 

•°•°   اون قدر صفحه بسازید و مطلب نشر بدید و دینتون رو به عالم نشون بدید که اونا عقب بکشن! 

  اما چی شد..؟؟؟

•°•   کم کم صفحه ها عقیدتی خصوصی شد... 

°•°  کم کم عکس ها خصوصی... 

  •°• کم کم مطالب رمزدار... 

   °•°کم کم اشتراک زندگی خصوصی با همه... 

•°•   کم کم خواهر / برادر... 

°•°کم کم خانمم / آقام...

•°•کم کم بچه مذهبیای با وقار "کم حیا" شدن....

حالا که داریم به عنوان رزمنده سایبری فعالیت میکنیم ...

  باید حواسمون باشه از انجام کارهایی که احتمال گناه درِش هست دوری کنیم

•°•°شیطان برای بچه مذهبی ها نمیاد بگه فلان گناه رو انجام بده بلکه به تدریج گناه رو برامون عادی میکنه

   و ذره ذره ایمان ما رو میگیره و حواسمون نیست...

°•°•شیطان اول این حرف زدن ها رو حتی به بهانه ی بحث دینی برامون عادی میکنه بعد هم  خیلی از گناهای دیگه رو...

•°• کم کم شوخی با نامحرم... 

°•°کم کم چت خصوصی.... 

 و......!

مگه جایی که تو باشی و نامحرم،نفر سوم شیطان نیست؟! 

°•آقا پسر مذهبی! 

•°برادر من! 

حداقل روی اهداف نفسانی خودت پوشش دین و جذب حداکثری نذار...!

•°دختر خانم چادری! 

°•خواهر گلم

آقایی که با دیدن عکست که اتفاقا هم توش چادری هستی،میگه خدا حفظت کنه؛میگه چقد بهت میاد!

ای دختر و پسر مذهبی... 

•°•نکنه منتظری شیطون با حربه پارتی،و شماره دادن و دور دور کردن بیاد سراغت؟

و تو هم باافتخار احساس کنی که چقد مومنی... 

نخیر... 

•°•°برای امثال ماها از همین جا شروع شده،که کمتر احساس گناه کنیم!

°•کم کم از راه به در بشیم یا از راه دور بشیم... 

°•کم کم به یه جایی برسیم و بفهمیم که دیگه اشک نداریم... 

•°کم کم آلارم نفس لوامه خاموش میشه... 

بترس...! 

 اول راه کجا بودیم؟!

 حالا کجاییم؟

یه قدم تا خدا ↓ ↓ ↓
https://telegram.me/ye_qadam_ta_khoda
دیدگاه ها (۱۰)

خواهرم #حواست هست!این چادرکه سَر کرده ایبرای Like گرفتَن نیس...

°•°•یکــ سرے افراد مدعـﮯ اند چـــادرے ها از همه بدترند.اما.....

•°•°آقاے من! مرا ببینخوب شده ام؟ چادرم راببین.. بہ ؏شق مادرت...

خاطره جالب:فردی تعریف میکنه:ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﺭﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩﻡ...

~من پیشم~ پارت ¹ویو..مطب روان پزشکی..ساعت ۱۰ صبحمعاون پس از ...

### فصل دوم | پارت پنجم نویسنده: Ghazal عکس روی میز بود و ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط