پارتشصتهفتم غریبهآشنا

#پارت_شصت_هفتم #غریبه_آشنا
ئونسو:
سهون و دونگهه اومدن ازم خواستن تانیا رو دعوت کنم،منم قبول کردم و دعوتش کردم...دونگهه یه جورایی اولین کسیه ک از گروه های دیگه از نزدیک میبینمش ،پسر خوب و مهربونیه...
امشب جشنه...نمیدونم کدوم یکی از لباسامو بپوشم،بنظرم از اون لباسا ک بکهیون برام خرید انتخاب کنم...کمد لباسام رو نگاه کردم...آممممم...وای یه لباس خوشگل پیدا کردمممممم....یه پیراهن خوشگل...از کمد کفش ها هم یه کفش خوشگل پیدا کردم،گذاشتمشون رو تخت و شروع کردم موهام رو مرتب کنم...حدود دو ساعت طول کشید تا آمده بشم دیگه کامل حاضر بودم ک گوشیم زنگ زد،تانیا بود
+الو تانیا جان
-سلام ئونسو،من هماهنگ کردم الان داخل محوطه ام تو کجایی؟
+من خوابگاهم میتونی بیای خوابگاه،آخه هنوز فک نکم همشون آماده شده باشن
-باشه الان میام،میبنمت
+فعلا

رفتم بیرون ببینم پسرا چیکار کردن
+پسراااا،بکهیون اوپا شیومینن،سهوناااا آماده نشدیید؟

صدای چن رو شندیدم از تو اتاق داد زد:داریممم میایم داریم میام
+سریععع دیر میشه،سهونننننن بدووو تانیا داره میاد هااا
سهون:خیلی خب بابا

صدای آروم بکهیون رو از پشت سرم شنیدم،سرشو آورد نزدیک گوشم:باز ک تو خوشگل شدی

چرخیدم سمتش:+پس زشت بشم
-آخه شما زشتتون هم قشنگه خانوممم،حالا یه چرخ بزن ببینمت

یه دور زدم
+خب نظرت
-من ک از اول نظرمو گفتم،عالییی شدی،حالا بیا این کروات منو ببند،بلدی؟
+اهوم بلدم

کرواتش رو ازش گرفتم،براش بستمش و یقه لباسش رو هم مرتب کردم،اونم همینطوری خیره شده بود بهم...
+تموم شدددد آقای خوشتیپ
-خوشحالم ک سختیا تموم شد و الان کنارمی
+همه اش رو مدیون توام بکهیون

در زدن
+عه تانیا اومدددد

کاری از نویسینده گروه: ‌forough_wolf@
#exo #Gharibeh_ashena
دیدگاه ها (۳)

#پارت_شصت_هشت #غرببه_آشناتانیا:رفتم سمت خوابگاه از در رفتم د...

#پارت_شصت_نه #غریبه_آشنا تانیا:رفتم داخل پیش،ئونسو اومد -وای...

#پارت_شصت_شش #غریبه_آشناتانیا:مردم الکی خوشن هااا،مهمونی...ب...

پارت_شصت_پنج #غریه_آشناتانیا:دونگهه رسوندم خونه..دونگهه:خوشح...

ִֶָ ✦ ˖ܢܚ݅ـــبߺ ܟܿــߊ‌ࡎ ִֶָ ✦ ˖𝙿𝚊𝚛𝚝¹ᨒᨓᨒᨓᨒᨓویو یونا :        ...

اولین دیدار

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط