Roman⁹

*الیزابت*
اووون مممممرررددد؟؟؟؟؟؟؟
وای نه خودش بود خوده خوده لعنتیش بود نه نه نه ، اون مافیاعه؟میدونستم از همون اول هم باید ازش دوری میکردم.....مافیا مافیا مافیا همه جا مافیاس.

*ویلیام*
فقط میخواستم دوباره اون دختر رو ببینم. مو های بلوند ، چشمای اسمانی ، قدی کوتاه و هیکلی ریزه میزه داشت واقعا زیبا بود.وقتی کسی رو بخوام تا به دستش نیارم عقب نمیکشم ، الیزابت دیگه برای منه.توی بار بودیم حوصله ام سر رفته بود وای اعصابم خورد شده بود مخصوصاً از دست اون دخترای عقب افتاده ای که از سر کولم بالا میرفتن.
ویلیام: اکتور مثل اینکه خیلی داری حال میکنی.
اکتور: والا نه ، بکشیمشون ؟
ویلیام: من که اول گفتم.
با شمارش اکتور همه اون زنای حال به هم زنو کشتیم. صدای گلوله ها و جیغ و التماس ان دختر ها ، بوی خون و ان صحنه خون اکتور و ویلیام رو به جوش می‌آورد.
اکتور: بهتره زنگ بزنم به لیز تا بیاد این جسارو ببره و اینجا رو پاک سازی بکنه.
ویلیام: اره ، فقط لیز میتونه خوب این کار رو بک-----
خودش بود! الیزابت. چشم تو چشم شدیم

(راوی)
چشمان ویلیام از شور و اشتیاق دیدن الیزابت برق میزد ولی چشمان الیزابت از بغض و ترس برق میزد .
دو فرد با دو دل متفاوت.
دیدگاه ها (۱۰)

اینم یک استایل خوشگل برای اجیه خوشگلم

کپشن فوووق مهم👇👇

فک هاش عالین

پیجش عالیه فالو فالوو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط