من دستهای مهربان خدا را احساس میکنم وقتی که عشق میبین

من دست‌های مهربان خدا را احساس می‌کنم، وقتی که عشق می‌بینم، لبخند می‌بینم، شعور می‌بینم. وقتی که آدم‌ها را می‌بینم که همدیگر را دوست دارند، نگران همدیگرند و از هم مراقبت می‌کنند.

وقتی که خورشید طلوع می‌کند، ستاره می‌درخشد، ابر می‌بارد. وقتی پرنده‌ای در آسمان -بدون ذره‌ای خطا- پرواز می‌کند. وقتی از طعم شگفت‌‌انگیز میوه‌ای لذت می‌برم، وقتی از تماشای منظره‌ی بی‌نظیری به وجد می‌آیم، وقتی به نقطه‌ای خیره می‌مانم و به داشته‌هام فکر می‌کنم، وقتی به یاد می‌آورم که در راه رسیدن به خواسته‌ها و اهدافم، آن‌زمان که داشتم تلاش می‌کردم و کفایت نمی‌کرد، چقدر حضور و نور و حمایتش را احساس می‌کردم و چقدر آرام می‌شدم که خدا هست.

چقدر دوستش دارم! کاش می‌شد بوسه زد به گونه‌ها و دست‌های مهربان او، محکم در آغوشش گرفت و فریاد زد: «دوستت دارم، خـُــدای بی‌همتای من! خیلـــی دوستت دارم.»




#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉
دیدگاه ها (۰)

[همه چی درست میشه،شاید امروز نه ولی در نهایت میشهتا دندون دا...

پاشو،پاشو لباس بپوشو بزن بیرون.شده برای یه خرید کوچولو یا اص...

ما که توقعمان زیاد نبود !دلمان کسی را می خواست که ما را بلد ...

چشم‌هایِ توفرآیند اکسیژن را به همراه داردمن از نگاه به چشمان...

شنیدن عبارت دوستت دارم : ♥️ برای یک مرد...او را برای مصاف با...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

شوهر دو روزه. پارت۷۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط