بچه هارو آوردم به کاراشون رسیدم وقتی دیدم خوابیدن رفتم حم

بچه هارو آوردم به کاراشون رسیدم وقتی دیدم خوابیدن رفتم حموم
یه حوله در خودم پیچیدم رفتم بیرون یه لباس پوشیدم(عکسشو میزارم)
رفتم اتاق بچه ها دیدم هیون داره باهاش بازی میکنه و بجه ها می‌خندن
_یا من که خنده دار نیستم آخه قند عسلا
+اهم
_عه مامانی هم اومد
+میونت با بچه ها خوبه
_اره خب خیلی دوسشون دارم
+منم
_خب بیا تو هم وارد جمع ما شو
+باشه 😂
کلی باهم بازی کردیم
بچه ها کلی خندیدن
اولین‌بار بود میدیم کسی به من و بچه ها این اهمیت می ه
[ویو کوک]
اون اشغال ا.ت رو ازم گرفت من دیگه نابود شدم تموم قدرتم ا.ت بود باید یه کاری کنم نباید دست رو دست بزارم
شاید باید ترورش کنم
دیدگاه ها (۲)

ویو کوک)اگه ترورش کنم هم بابا منو میکشه اوف بچه ها چی یعنی ب...

بارون داشت می‌بارید اما این بارون نمیتونست کثیفی هااین انسان...

_من حتا یه مورچه رو هم نمیکشم اگه به پلیس بگم فقط زندان میند...

ویو هیون اون یه بچست و خودش مادر دو تا بچست کوک عوضی آخه چجو...

پارت 13 دیدم.... چند تا دختر روبه روم وایستادن یه دونه از او...

🖤مافیای من🖤

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط