ای رقیب ای سنگ دل رحمی بکن

ای رقیب ای سنگ دل رحمی بکن.
او طبیب قلب بیمار من است.
اوک در اغوش گرمت خفته است.
عشق من,امید من,حان من است.
ای رقیب ای سنگ دل دانی که جان سر به رویش بنهاده ای.
بی خبر از رنج بی پایان من.
بوسه بر لباهان گرمش داده ای.
چه شب ها بی خبر از نالیده ام.
دیده ام را بر فراز آسمان ها دوختم. برفراز آسمان ها همچوشمع.
اشک افشاندم و ز حسرت سوختم.
در شب های درد انگیز تار.
هیچ کس جز مرغ سحر یادم نبوود.
ناله ها کردم و غیر از خدا هیچ کس آگه ز اسرارم نبود.
ای رقیب اکنون ز دنیا میرم تا ب غم های دلم پایان دهم .
راحت جان مرا بر من سپار تا میان بازوانش جان دهم
دیدگاه ها (۴)

.

.

توآن آغاز زیبایی،منم این عشق بی پایان، گرفتار اولموشام درده،...

.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط