پارتکما
⭐پارت۱۰/کما⭐
جونگ کوک:چویی یه سوژه داره برات,باید یکی از اون کله گنده هارو بکشی وگرنه همه اسلهه هامون دستمون میمونه . اون بزرگترین سهامدار تو بخش اسلهست همین طور بزرگترین خریدارمون.این روزا اسلهه کمتر فروش میره ولی ما تقریبا نصف بودجه شرکت رو دادیم واسه اسلهه و انبارشون کردیم.الان چیکار میکنی؟
تهیونگ:لعنت بهش(عربده)
جونگ کوک چاره ای ندارم کاره کیو باید یه سره کنم؟
جونگ کوک:برادر چویی
تهیونگ:چییییی؟اون برادرشهههه چطوری میتونه ازم بخواد برادر خودشو بکشم؟خیلی کثافتهههه
اون همچین پخی نیست یک ساعته کارشو ساختم
اون بعدا نمیتونست ازم به جرم کشتن برادرش شکایت کنه چون اون موقع همه کارای خودش نقش بر آب میشه از این مورد مطمئنم.رفتم سمت قفسه های کتاب تو اتاقم.یه کتاب سفید و باریک رو کشیدم و یه صدای گژ گژی داد و قفسه ها ازم هم جدا شدن و بله اتاق مخفیم الان رو به رومه.
بعد از برداشتن کلتم و جا ساز کردن چند تا چاقو تو لباسای فوق پیشرفتم راضی شدم که از اتاقم دل بکنم. با جونگ کوک از طریق بیسیم در ارتباط بودم و اون به وسیله ای پدش بهم کمک میکرد .
جونگ کوک:تهیونگ امشب سوهو تو خونش تنهاست و راحت تر میتونی کارشو بسازی فقط حواست به محافظت باشه
تهیونگ:حله
جونگ کوک:خوبه حالا برو طبقه بالا الان ساعت ۵ عه و اون قطعا خوابه
تهیونگ:الان باید پیش آت میبودم لعنت به ته مو بیشرف
جونگ کوک:حواست به کارت باشه
تهیونگ:تا حالا شده گیر بیوفتم؟
جونگ کوک:دفعه قبلی به زور تونستن گلوله رو از پات دربیارن اون یه ماهم بهانه کرده بودی اومده بودی خونه من ،من نگران خودمم که میگم حواست به خودت باشه
تهیونگ:اوکی حالا زر نزن به اتاقش نزدیکم
-از دوربین روی لباسم جونگ کوک هم میتونست هر چیزی که میبینم رو ببینه
جونگ کوک:دخل محافظارو در نیاوردی پس مواظب باش داد و بیداد نکنه که همشون میریزن تو اتاق
تهیونگ:اوکی
-عین این اسکلا از بس تلویزیون دیده بود رو کاناپه خوابش برده بود . فرست خوبیه و ....تمام
جونگ کوک:خدا لعنتت کنه حالم بهم خورد
تهیونگ: خو نگاه نکن
جونگ کوک:اثر انگشتت رو از روی دستگیره پاک کن
تهیونگ:دستکش یادم رفت عی بابا
پارتامون بلند شده نه؟😂✨
لطفاً حمایتم کنین خیلی ممنون❤️🩹
و اینکه کامنت هاتون خیلی برام مهمه خیلی زیاد🥹
نظرتون راجب فیک چیه؟🥲💗
جونگ کوک:چویی یه سوژه داره برات,باید یکی از اون کله گنده هارو بکشی وگرنه همه اسلهه هامون دستمون میمونه . اون بزرگترین سهامدار تو بخش اسلهست همین طور بزرگترین خریدارمون.این روزا اسلهه کمتر فروش میره ولی ما تقریبا نصف بودجه شرکت رو دادیم واسه اسلهه و انبارشون کردیم.الان چیکار میکنی؟
تهیونگ:لعنت بهش(عربده)
جونگ کوک چاره ای ندارم کاره کیو باید یه سره کنم؟
جونگ کوک:برادر چویی
تهیونگ:چییییی؟اون برادرشهههه چطوری میتونه ازم بخواد برادر خودشو بکشم؟خیلی کثافتهههه
اون همچین پخی نیست یک ساعته کارشو ساختم
اون بعدا نمیتونست ازم به جرم کشتن برادرش شکایت کنه چون اون موقع همه کارای خودش نقش بر آب میشه از این مورد مطمئنم.رفتم سمت قفسه های کتاب تو اتاقم.یه کتاب سفید و باریک رو کشیدم و یه صدای گژ گژی داد و قفسه ها ازم هم جدا شدن و بله اتاق مخفیم الان رو به رومه.
بعد از برداشتن کلتم و جا ساز کردن چند تا چاقو تو لباسای فوق پیشرفتم راضی شدم که از اتاقم دل بکنم. با جونگ کوک از طریق بیسیم در ارتباط بودم و اون به وسیله ای پدش بهم کمک میکرد .
جونگ کوک:تهیونگ امشب سوهو تو خونش تنهاست و راحت تر میتونی کارشو بسازی فقط حواست به محافظت باشه
تهیونگ:حله
جونگ کوک:خوبه حالا برو طبقه بالا الان ساعت ۵ عه و اون قطعا خوابه
تهیونگ:الان باید پیش آت میبودم لعنت به ته مو بیشرف
جونگ کوک:حواست به کارت باشه
تهیونگ:تا حالا شده گیر بیوفتم؟
جونگ کوک:دفعه قبلی به زور تونستن گلوله رو از پات دربیارن اون یه ماهم بهانه کرده بودی اومده بودی خونه من ،من نگران خودمم که میگم حواست به خودت باشه
تهیونگ:اوکی حالا زر نزن به اتاقش نزدیکم
-از دوربین روی لباسم جونگ کوک هم میتونست هر چیزی که میبینم رو ببینه
جونگ کوک:دخل محافظارو در نیاوردی پس مواظب باش داد و بیداد نکنه که همشون میریزن تو اتاق
تهیونگ:اوکی
-عین این اسکلا از بس تلویزیون دیده بود رو کاناپه خوابش برده بود . فرست خوبیه و ....تمام
جونگ کوک:خدا لعنتت کنه حالم بهم خورد
تهیونگ: خو نگاه نکن
جونگ کوک:اثر انگشتت رو از روی دستگیره پاک کن
تهیونگ:دستکش یادم رفت عی بابا
پارتامون بلند شده نه؟😂✨
لطفاً حمایتم کنین خیلی ممنون❤️🩹
و اینکه کامنت هاتون خیلی برام مهمه خیلی زیاد🥹
نظرتون راجب فیک چیه؟🥲💗
- ۳.۳k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط