بعید نیست

بعید نیست
شیشه قاب عکست پایین بیاید و
مسلسلی اتاق را به رگبار ببندد
یا
فراموشی
در ترافیک بماند و
مجبور باشم یکه و تنها
جلوی این همه خاطره
از تو حرف بزنم

مرا میکشند
آنقدر سریع
که وقت نمیکنم پلک بزنم
درست شبیه وقتهایی
که به تو فکر میکنم

ممکن است
جلوی لنز تفنگها
با نور فلش خمپاره ها
بخواهم با روسری سفیدت
از صلح حرف بزنم

آخر یک روز
خدا هم
چمدانش را جمع میکند
و از این خانه
به جای امن تری می رود



#مانی_معینی
دیدگاه ها (۱۴)

میگویند در اغاز هر سالیهرطور که باشی تا اخر سال همان طور هست...

قشلاق کرده ام به تو از دست زندگیچندی ست پایتخت جهانم اتاق تو...

هرکجا عشق آید و ممکن شود هرچه ناممکن بود, ممکن شود...#مولانا

امسال بهارهفت‌ سین مان کامل نیست.سیب سرخ گونه‌هات راکم دارد!...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط