معلم گفت فعل را صرف کن

معلم گفت فعل را صرف کن !
گفتم : رفتم رفتی رفت و سکوتی کلاس را فرا گرفت …
بغض گلویم را فشرد ، بغضم را شکستم و گفتم : دلم را شکست و رفت ، غرورم را له کرد و رفت ، عشقم را بی رحمانه رها کرد و رفت …
او برای همیشه رفت ، رفت ، رفت …
دیدگاه ها (۲)

♣☜امشب... بعضٔـــــــــــــــیا تو بغل ﻋﺸﻘــــــشونن ...بعضٔ...

★ﻣـﯿﺪﻭﻧّّـٕٕﯽَََََََََََََََََََََََِِِِِِِِِِِِِِِِِِ ﺑِِﯿـ...

دلتون بسوزه...خونمون یهویی...خخخخخ...

لامبور تمام طلا...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سناریو: (وقتی بهمون سیلی میزنن و...)(گزارش شده بود)سونگمین: ...

وقتی بچتون رو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط