گفت اگه یه ماشین زمان داشتی باهاش میرفتی گذشته یا آیند

گفت: اگه یه ماشینِ زمان داشتی ،باهاش میرفتی گذشته یا آینده؟
دستامو دورِ لیوان چای سفت حلقه کرده بودم،
نگاش کردم، گفتم: هیچکدوم !
گفت: بگو دیگه؟یکیشونو انتخاب کن!
گفتم: اگه ماشین زمان داشتم، نه میرفتم گذشته
نه میرفتم آینده .
گفت: پَس چیکار میکردی دیوونه؟
گفتم: زمان رو همینجا متوقِف میکردم وُ تا ابد به بهونه‌یِ سرد شدن این فنجونِ چای همینجا پیش تو میموندم .
دیدگاه ها (۴)

وقتی تمام تلاشش برای برگرداندنش به زندگی‌ بی‌فایده بود؛ با ت...

یه دوستی می‌گفت شیشه‌ها حافظه دارن، یعنیشاید صد بار یه خورده...

اگه ده پونزدَه سالِ پيش بود ازَت ميخواستم نرىالتماست ميكردم ...

‏جدیدا فهمیدم برای درد دل کردن باید از طرف مقابل اجازه گرفت،...

چند پارتی از لینو: (وقتی که نزدیک بود...)ات: جیغ و داد-استف:...

مدتیه  که نیست. چند روزه که خونه ساکت‌تر از همیشه‌ست، که دیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط