بودنم بی تو محال است مبادا بروی

بودنم بی تو محـال است مبادا بروی
زندگی زیـر سؤال است مبادا بروی

بنشین تا نشمارم گــــذر ثانیــه را
بی تو یک ثانیه سال است مبادا بروی

غیبتت را نتــوان هیـچ تحــمل بکنم
در دلم جنگ و جدال است مبادا بروی

دل تـو با دل من کی به تفاهم برسد؟
همدلی شرط وصال است مبادا بروی

کلمات از لب تو جاری و ساری بشود
حرف تو شعر زلال است مبادا بروی

لب تو قند من و چشم تو فنجان من است
نوبت قهوه و فــال است مبادا بروی

در بــزنگاه خطر عازم صحرا نشوی
موقـعِ صید غـزال است مبادا بـروی

سوز و سرمای شدیدی پسِ آبادیِ ماست
زوزه ی گرگ و شغال است مبادا بروی

ای عسل باده حرامست ولی روی لبت
دو سه تا بوسه حـلال است مبادا بروی
دیدگاه ها (۵)

مهم نیست کجا مینویسی اما برای آنان بنویس که با خواندنت خواند...

خدا کُند که ندانی چه با دلم کردیکه گر شود، سرِ قبرم به شرم ب...

به این فکر میکنم که ...پیر شدن ربطی به شناسنامه ندارد همین ک...

این دوست داشتن استاین همان حس قشنگی ست که دلم میخواهداو درون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط