چندپارتی
چندپارتی ☆
درخواستی>>>
p.1
بارون بند اومده بود ...
ساعت از ۱۲ گذشته بود
تو هنوز بیدار بودی و منتظرش بودی
گوشی کنارت بود منتظر یک پیام از جانب جونگ کوکت بودی
بعد کلی منتظر موندن به گوشیت پیامی اومد
نوشته بود:
"عزیزم من امشب نمیام منتظرم نمون "
هوفی کشیدی و جواب دادی :
"باشه"
_حداقل همینو زودتر میتونستی بهم بگی هوف ولش کن باید بخوابم
رفتی بالا داخل اتاقتون
بوی ادکلنی که صبح زده و رفته بود
کل اتاق رو پر کرده بود...
روی تخت خیلی اروم دراز کشیدی و چشمات رو روی هم گذاشتی
*
*
*
(صبح روز بعد)
بلند شدی بری تا صورتت رو بشوری
که سرت گیج رفت
بعد از اون صبحونه خوردی و ظرف هارو شستی ...
بعد از ظهر شده بودو باید شام درست میکردی چون جونگکوک گفته بود که امشب میاد و شام حاضر باشه
داشتی شام درست میکردی که به گوشیت پیام اومد
بازش کردی مامانت بود که نوشته بود:
سلام دخترم فردا شب بیاین خونه ما خواهرت اینا هم هستن
جواب دادی:
"سلام ...چشم حتما چرا زحمت کشیدی اخه "
دوباره جواب داد:
"چه زحمتی دخترم یه دور همی کوچولوعه دیگه "
گفتی :
"باشه حتما میایم "
گوشیت رو خاموش کردی و به کارت ادامه دادی
درست کردن غذا خیلی طول کشید اونقدی که جونگکوک رسید خونه
در پارکینگ باز شد و جونگکوک داخل پارکینگ رفت و ماشین رو پارک کرد
همچین زود هم نیونده بود ساعت ۱۱ شب بود و تو هنوز غذات اماده نبود
خودت هم تعجب کردی که چرا اینقدر طول کشید ...
وقتی فهمیدی جونگکوک اومده یدونه زدی به سرت و گفتی
_وای ...نه
اون گفته بود من رسیدم غذا حاضر باشه ...چیکار کنم الان
داشتی با خودت حرف میزدی که در خونه باز شد
_سلام عزیزم
_سلام خسته نباشی
_وای ات خیلی خسته شدم دیشب ساعت ۲ خوابیدم
_چرا
_تمرین کش اومد
_اها ...پس حسابی خسته شدی
_اره واسه همین گفتم غذا امده باشه چون گشنمه
_عه چیزه غذا هنوز اماده نیست
_ات مگه بهت نگفتم
_چرا ولی نمیدونم چرا اینقدر طول کشید چون از ساعت ۸:۳۰ داشتم امادش میکردم
_مگه یه غذا درست کردن چقدر زمان میبره
_ببخشید ... ولی اخه کار های دیگه هم بود که باید انجام میدادم
_چه کاری یه دوتا ظدف میخواسای بشوری دیگه
صداش کم کم بالا رفته بود ولی تو سعی کردی اروم باشی و با حرف زدن مشکل رو حل کنی ...
_دوتا ظرف دیگه نه ... فقط همین تو خونه بودی ببینی چقدر من کار کردم
لباسارو شستم، کمدامونو تمیز کردم ، لباس های جنابالی رو اتو کردم، ظرف هارو شستم اینم بگم که صبح ساعت ۸ پاشدم و تا یک ساعت پیش داشتم خونه تمیز میکردم پس چرا اینارو نمی گی
_وظیفته
_دستت درد نکنه جونگکوک ...یطور میگی انگار من کلفت این خونم
من تمیز نکنم کی تمیز کنه شما میخوای تمیز کنی یه روز من توی این خونه نباشم که خونه رو اب میبره
ادامه دارد
درخواستی>>>
p.1
بارون بند اومده بود ...
ساعت از ۱۲ گذشته بود
تو هنوز بیدار بودی و منتظرش بودی
گوشی کنارت بود منتظر یک پیام از جانب جونگ کوکت بودی
بعد کلی منتظر موندن به گوشیت پیامی اومد
نوشته بود:
"عزیزم من امشب نمیام منتظرم نمون "
هوفی کشیدی و جواب دادی :
"باشه"
_حداقل همینو زودتر میتونستی بهم بگی هوف ولش کن باید بخوابم
رفتی بالا داخل اتاقتون
بوی ادکلنی که صبح زده و رفته بود
کل اتاق رو پر کرده بود...
روی تخت خیلی اروم دراز کشیدی و چشمات رو روی هم گذاشتی
*
*
*
(صبح روز بعد)
بلند شدی بری تا صورتت رو بشوری
که سرت گیج رفت
بعد از اون صبحونه خوردی و ظرف هارو شستی ...
بعد از ظهر شده بودو باید شام درست میکردی چون جونگکوک گفته بود که امشب میاد و شام حاضر باشه
داشتی شام درست میکردی که به گوشیت پیام اومد
بازش کردی مامانت بود که نوشته بود:
سلام دخترم فردا شب بیاین خونه ما خواهرت اینا هم هستن
جواب دادی:
"سلام ...چشم حتما چرا زحمت کشیدی اخه "
دوباره جواب داد:
"چه زحمتی دخترم یه دور همی کوچولوعه دیگه "
گفتی :
"باشه حتما میایم "
گوشیت رو خاموش کردی و به کارت ادامه دادی
درست کردن غذا خیلی طول کشید اونقدی که جونگکوک رسید خونه
در پارکینگ باز شد و جونگکوک داخل پارکینگ رفت و ماشین رو پارک کرد
همچین زود هم نیونده بود ساعت ۱۱ شب بود و تو هنوز غذات اماده نبود
خودت هم تعجب کردی که چرا اینقدر طول کشید ...
وقتی فهمیدی جونگکوک اومده یدونه زدی به سرت و گفتی
_وای ...نه
اون گفته بود من رسیدم غذا حاضر باشه ...چیکار کنم الان
داشتی با خودت حرف میزدی که در خونه باز شد
_سلام عزیزم
_سلام خسته نباشی
_وای ات خیلی خسته شدم دیشب ساعت ۲ خوابیدم
_چرا
_تمرین کش اومد
_اها ...پس حسابی خسته شدی
_اره واسه همین گفتم غذا امده باشه چون گشنمه
_عه چیزه غذا هنوز اماده نیست
_ات مگه بهت نگفتم
_چرا ولی نمیدونم چرا اینقدر طول کشید چون از ساعت ۸:۳۰ داشتم امادش میکردم
_مگه یه غذا درست کردن چقدر زمان میبره
_ببخشید ... ولی اخه کار های دیگه هم بود که باید انجام میدادم
_چه کاری یه دوتا ظدف میخواسای بشوری دیگه
صداش کم کم بالا رفته بود ولی تو سعی کردی اروم باشی و با حرف زدن مشکل رو حل کنی ...
_دوتا ظرف دیگه نه ... فقط همین تو خونه بودی ببینی چقدر من کار کردم
لباسارو شستم، کمدامونو تمیز کردم ، لباس های جنابالی رو اتو کردم، ظرف هارو شستم اینم بگم که صبح ساعت ۸ پاشدم و تا یک ساعت پیش داشتم خونه تمیز میکردم پس چرا اینارو نمی گی
_وظیفته
_دستت درد نکنه جونگکوک ...یطور میگی انگار من کلفت این خونم
من تمیز نکنم کی تمیز کنه شما میخوای تمیز کنی یه روز من توی این خونه نباشم که خونه رو اب میبره
ادامه دارد
- ۱.۹k
- ۰۷ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط