ویو تهیونگ

ویو تهیونگ
رفتم دم در اتاقش و در زدم
°ب...بی..بیا..ت..تو
چرا صداش اینطوری بود؟درو باز کردم که دیدم زیر چشم جین کاملا کبود شده و پف کرده موهاش بهم ریخته و رو لباسش خون
+ا..اینجا چه خبره
°د..دا..داداش اومدی؟عشقم...م..مرد..د..دخترم خ..خودکشی کرد (گریه)
+چ..چی؟
رفتم سمتش و بغلش کردم متقابلاً بغلم کرد با گریه گفت
°دلم براشون تنگ میشه(گریه)
+متاسفم تسلیت میگم بهت
بعد کلی گریه که خودمم گریه کردم رفتم عمارت و فکر نکنم بتونم برا کلارا تولد بگیرم...رفتم داخل اتاقش
=چیشده؟
+متاسفم کلارا نمیتونم تولد بگیرم برات چون هانول و جنی مردن
=چ..چی
+باید برم مأموریت
=نرو خواهش میکنم
+تولدت و یه چند روز بعد میگیرم مطمئن باش عالی میشه خدافظ عزیزم
ویو کلارا
داشت می‌رفت که بدو بدو رفتم سمت در که اون زنجیر های لعنتی نزاشتن...هوففف تنها راهش برای اینکه تهیونگ و نجات بدم...اصلا خوب نیست
ولی‌‌‌...نمیخوام تهیونگ بمیره واسه همون دست به کار شدم کلارا تو میتونی...باید نجاتش بدی

میدونید چرا بد جا تموم کردم؟

انتقام بعضیا رو گرفتم🙂🤣
دیدگاه ها (۲۱)

یه هیتر...https://wisgoon.com/fhchgjbhتمام پستاش و گزارش کنی...

https://wisgoon.com/kim_yenavفالوشه ۶۰ تایی بشه بریم پارت بع...

#اصکی_اجبارییییییییآرمیا واقعا امسال چتون شده که بی تی اس تو...

شششش آروم باش-درد می‌کنه (گریه)+ می‌دونم تحمل کن دیگه...-هق....

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت آخر‌ویو تهیونگبدو بدو به سمت ان...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔 کیوتا خیلی گشادیم میاد و به زور این...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط