پدر خوانده پارت

پدر خوانده پارت۵

کوک
فوری دست جیمین رو گرفتم و از خونه زدیم بیرون
سوار ماشین شدیم با سرعت خیلی زیاد حرکت می کردم
که جیمین گفت
جیمین : جنگکوک بزن کنار
کوک زد کنار و سرشو گذاشت روی فرمون ماشین
جیمین : برای چی پدرت خواست تو ازدواج کنی اونم با خواهرت ....
_پدرم میگه باید بچه ای داشته باشی تا مافیا بودن تورو ادامه بده
بعد میگه یا باید با خواهرناتنیت ازدواج کنی یا باید از پرورشگاه بچه بیاری ...
نمی دونم چکار کنم جیمین

جیمین : اشکالی نداره فردا باهم به پرورشگاه
میریم و یکی رو انتخاب می کنیم باشه
_باشه

ویو کوک
من و جیمین حرکت کردیم به عمارت قبلی من ‌‌..
یک ساعت بعد
به خونه رسیدیم ساعت ۱۰:۴۰ رو نشون می داد.
من خودم رو فوری پرت کردم روی کاناپه که جیمین گفت
جیمین : اه شیبالللل من خیلی گرسنمههههه
_باش الان به بادیگارد ها می گم تا برامون غذا سفارش بدن .
جیمین : فقط زود ترررر
از کیوت بودن جیمین لبخندی زدم و به بادیگارد ها گفتم ....



بچه ها این یک فیکه و واقعیت نداره
لطفا به اعضا هیت ندید
ممنون.
دیدگاه ها (۱)

فیک پدرخوانده پارت۶غذا ها رسیدن جیمین فوری به سمتم اومد و غذ...

ویو ا/ت +میاااااااااا میا: چه مرگته اول صبحی +مدیر گفت امروز...

کوکباسدی به پدر و مادرناتنی و خواهر ناتینیم گفتم _من تازه از...

کوک بعد کار های شرکت با جیمین به سمت خونه ام رفتیم .وقتی رسی...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۸#

پوستر جدید فیک عشق سه نفره

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط