در درون عشق
در درون عشـق>>
part ³
وقتى هوا داره كم كم تاريك مى شه
جئونگ ناگهان با خودش میگه: «واى نه! خيلى دير كردم!»
بدون معطلى
شروع میكنه به دويدن سمت خونه.
وقتى مى رسه، بدن بی جون و خ..ــونی پدرشُ رو میبینه...
بـــــابـــــا! معـذرت مـیخـوام!
توروخدا چشاتو باز کی این بلا رو سرت اوردههه؟
وقتی میخواست با دستای لرزون به آمبولانس زنگ بزنه
نامه ای رو بغل دست باباش دید که نوشته بود:
(تقاص کاراتو پس میدی هنوز کارم باهات تموم نشده...)
مایــل بــه پارتـ⁴ـه¿
ببخشید کم بود مغزم دیگه نکشید باقیش بمونه برا پارت بعد💗💤
part ³
وقتى هوا داره كم كم تاريك مى شه
جئونگ ناگهان با خودش میگه: «واى نه! خيلى دير كردم!»
بدون معطلى
شروع میكنه به دويدن سمت خونه.
وقتى مى رسه، بدن بی جون و خ..ــونی پدرشُ رو میبینه...
بـــــابـــــا! معـذرت مـیخـوام!
توروخدا چشاتو باز کی این بلا رو سرت اوردههه؟
وقتی میخواست با دستای لرزون به آمبولانس زنگ بزنه
نامه ای رو بغل دست باباش دید که نوشته بود:
(تقاص کاراتو پس میدی هنوز کارم باهات تموم نشده...)
مایــل بــه پارتـ⁴ـه¿
ببخشید کم بود مغزم دیگه نکشید باقیش بمونه برا پارت بعد💗💤
- ۲.۲k
- ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط