ساعت که از دوازده شب میگذره آروم آروم درب های مغزت باز م

ساعت که از دوازده شب میگذره، آروم آروم درب های مغزت باز میشه و خاطراتِ ب صف کشیده، یکی یکی بدون اینکه نوبت رو رعایت کنن، هجوم میارن سمتت... چپ و راست بهت حمله میکنن...
کلی سوال ازت میپرسن ، که تو حتی واسه ی دونه ی اونا هم جواب نداری...
کلی سرکوفت بهت میزنن و با کلی علامت سوال تنهات میزارن...
ساعت که از دوازده شب میگذره، همه ی ما مثل ی محکوم ب اعدامی میمونیم که منتظریم تکلیفمون معلوم شه...
خیلیامون عفو میخوریم و برمیگردیم برای جبران اشتباهات..
خیلیامون هم.......
اعدام....!!!

کاش هیچوقت ساعت از دوازده نگذره...



#علی_قاضی_نظام
دیدگاه ها (۱۰)

دلم، ز نازکی خود شکست در غم عشقو گرنه،از تو نیاید که دل شکن ...

آنچه در غیبتت ای دوست به من می‌گذردنتوانم که حکایت کنم الا ب...

قصه به هر که می‌برم فایده‌ای نمی‌دهدمشکل درد عشق را حل نکند ...

مگر نه هیمه ی عشقم؟ مرا بسوزانید!ولی در آتش آن چشم ها بسوزان...

تک پارتی از جیهوپ

وقتی با خودش میبره حموم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط