نزدیک ماه

نزدیک ِ #ماه ...
و انگشتی به اشاره ی
پیش ِ رو ،

در بستری از گیجواره ی خواب و بیداری
و داستانی تکراری

که #شب چه بلند ست ؟؟
و او بازنیامَدَنی ....!


#مهنازتوماج(آوات)
دیدگاه ها (۲)

‍ ‍ خسته اَم ... خسته از خستگی های #شب ؛از خیال های وحشی بی ...

به هُبوط سوزان شعرهای#شبانه سوگند ؛که من از زخمِ کلامِ خاموش...

در لوحه ی این #شب ِسیاهِ زودرس ،طـرح توآن ماه ِ دور از دسترس...

و تو ای #ماه نشین ؛آرام آرام در حادثه ی #شبانه هایم رسوخ کن ...

ادامه....

پارت سوم : راز درخت طلاییآنها به یک جنگل تاریک رسیدند که درخ...

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط