فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۸۶
[ویو هارین]
هاجون: برام جورش کن
خندیدم
هارین: رایگان نمیشه
هاجون: چی می خوای
هارین: اوم نمی دونم به وقتش می گم
دستش انداخت دور گردنم و حالت مسخره ای گفت
هاجون: خدایش دمت گرم...
هارین: یک چیز اگه نخوادت دیگه کاریش نمی کرد
خندید و با غرور نگام کرد
هاجون: چرا نخواد...من به این خوشتیپی
باید حقیقت به بچه گفت
این بچه گناه داره ندونه
هارین: قیافت عالیه ولی متاسفانه یک چیزی کم داری
با جدیت گفت
هاجون: چی
با جدیت و حالت تمسخرآمیز گفتم
هارین: داداش گل تو عقل نداری
خندیدم در رفتم
افتاد دنبالم عصبی شده بود
با دو به سمت پله رفتم که پله اول نرفته بودم
به جونگ کوک برخورد کردم
رفتم پشت سرش
هارین: جونگ کوک می خواد اذیت کنه ببینش
جونگ کوک: هاجون نکنش دیگه
با گریه الکی گفت
هاجون: داداش اون اذیت کردا
جونگ کوک دستم من گرفت رفت روی کاناپه نشسته
هاجون هم دوباره نشست
ناراحت بود
رفتم کنارش نشستم
هارین: ببخشید قصد بدی نداشتم....تو عالی هستی...اگه نخواست هم خودم ادبش می کنم
خندید
هاجون: جوجه عاقل...قرار مون یادت نرا
هارین: هر کاری لازم باشه انجام می دم
جونگ کوک: چه قراری
هاجون: بین خودمون جوجه بهش نگیا.... فعلآ بای
بلند شد رفت
براش دست تکون دادم
پارت ۸۶
[ویو هارین]
هاجون: برام جورش کن
خندیدم
هارین: رایگان نمیشه
هاجون: چی می خوای
هارین: اوم نمی دونم به وقتش می گم
دستش انداخت دور گردنم و حالت مسخره ای گفت
هاجون: خدایش دمت گرم...
هارین: یک چیز اگه نخوادت دیگه کاریش نمی کرد
خندید و با غرور نگام کرد
هاجون: چرا نخواد...من به این خوشتیپی
باید حقیقت به بچه گفت
این بچه گناه داره ندونه
هارین: قیافت عالیه ولی متاسفانه یک چیزی کم داری
با جدیت گفت
هاجون: چی
با جدیت و حالت تمسخرآمیز گفتم
هارین: داداش گل تو عقل نداری
خندیدم در رفتم
افتاد دنبالم عصبی شده بود
با دو به سمت پله رفتم که پله اول نرفته بودم
به جونگ کوک برخورد کردم
رفتم پشت سرش
هارین: جونگ کوک می خواد اذیت کنه ببینش
جونگ کوک: هاجون نکنش دیگه
با گریه الکی گفت
هاجون: داداش اون اذیت کردا
جونگ کوک دستم من گرفت رفت روی کاناپه نشسته
هاجون هم دوباره نشست
ناراحت بود
رفتم کنارش نشستم
هارین: ببخشید قصد بدی نداشتم....تو عالی هستی...اگه نخواست هم خودم ادبش می کنم
خندید
هاجون: جوجه عاقل...قرار مون یادت نرا
هارین: هر کاری لازم باشه انجام می دم
جونگ کوک: چه قراری
هاجون: بین خودمون جوجه بهش نگیا.... فعلآ بای
بلند شد رفت
براش دست تکون دادم
- ۸.۷k
- ۰۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط