وقتی پدرخوانده تو بود

وقتی پدرخوانده تو بود...
پارت پنجم
ویو جیمین
اوه کوک دلم میخواست خفش کنم صدبار بهش گفتم به حرف های چرت دکتر ها گوش ندن ولی...
ویو ا.ت
کوک رفت که جیمین گفت
_تو هم مثل بقیه خدمتکارا به یه هفته نکشیده میری
+فعلا که هستم
_زبون دراز هم که هستی
+مشکلیه؟!
_ببین دخترجون ...
+ا.ت اسمم ا.ت هست
_حالا هرچی ببین
جیمین همینطوری که داشت حرفش رو میزد بهم نزدیک می‌شد دروغ چرا ولی از حرف هایی که زدم مثل سگ پشیمون بودم
_ به پر و پای من بپیچی من می‌دونم و با تو اصلا فکر کن من تو این خونه وجود ندارم کار هایی هم که انجام میدم به تو ربطی نداره فهمیدی؟!
آب دهنم رو صدا دار قورت دادم گفتم
+ب،بله بابا
_از شنیدن این اسم حالم بهم میخوره
+یعنی دیگه نگم ؟!
_ بگو فقط آنقدر سوال نپرس
+ب،باشه
داشتم باهاش حرف میزدم که یکی از بادیگارد ها ساک لباسام رو آورد
_اتاقت طبقه بالا دست چپ کنار در مشکی و طلایی یه در مشکی سفید هست مال توعه
+اون یکی در مال کیه؟!
_به تو چه بچه فضول
+بگو دیگه _مال خودم
+آها باییی ...سریع رفتم بالا وایی این چرا اینجوری بود خداا چشمم به اتاق خورد خیلی خوشگل بود خیلی فضولیم گل کرده بود که اتاق جیمین هم ببینم تازه این یه فرصت خوب برا نزدیک شدن بهش بود پس لباسم رو عوض کردم (همه رو میزارم) و رفتم اروم اروم پایین چقدر بزرگه اینجااا رفتم تو آشپزخونه این خونه خدمت کار نداره ؟!
؟:نه +یا خدا تو دیگه کی هستی؟!
؟بادیگارد اومدم آب بخورم +مکه بادیگارد ها هم میتونن
؟ اینجا این کار آزاده
+آها من باید همه کار ها رو بکنم؟! ؟؛اره فقط هفته ای یه بار یه خدمتکار میاد و خونه رو تمیز می‌کنه
+هومم ممنون ؟: خواهش
بادیگارد رفت و منم دنبال وسایل گشتم و یه کاپوچینو درست کردم با اینکه تو پرورشگاه بودم ولی تو آشپزی و این کار ها خیلی ماهر بودم
کاپوچینو رو درست کردم و رفتم از پله ها بالا در رو باز کردم
_در زدن یادت ندادن ؟!
+ببخشید ...رفتم بیرون و در زدم و دوباره اومدم تو که جیمین گفت...
عکس اتاق و لباس ا.ت رو گذاشتم !

نظر یادت نره رفیق!

#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN
دیدگاه ها (۵)

وقتی پدر خوانده تو بود...پارت ششم ویو ا.ت رفتم بیرون دوباره ...

وقتی پدرخوانده تو بود...پارت هفتم ویو ا.ت وقتی صدای داد جیمی...

وقتی پدخوانده تو بود...پارت چهارم ویو ا.ت+مگه قرار نیست پیش ...

وقتی پدرخوانده تو بود...پارت سوم ویو جونگکوک هوفف دیگه واقعا...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

رمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط