خوناشامکوچولو

#خوناشام_کوچولو
پارت 25
ویو لیا
تو خونه بودم که اعضا برگشت و گفتن که همه شون تصمیم گرفتن بمونن خیلی خوشحال بودم
ا. ت اومد و خبر خوب رو بهش گفتیم و رفت که با خوناشام بزرگ حرف بزنه وقتی برگشت که قراره خوناشام بزرگ بیاد و چند تا حرف داره که به ما بگه وقتی خوناشام بزرگ اومد و حرف زد چیزای گفت که باورم نمیشد
من ا. ت خواهر بودیم و قراره ملکه بشیم من جدی جدی هنگ کرده کردم البته اینکه با ا. ت خواهر بودم و هستم خوبه ولی من اصلا نمیدونم الان باید چی کار کنم
داشتیم حرف میزدیم که صدای خوناشام بزرگ اومد
☆باید یه چیزی بگم حکومت شما جوریه که هر دو به جفت غلمرو اجازه حکومت دارید و با هر کسی که ازدواج کنید اون پاد شاه میشه و یاید تبدیل به خوناشام شه همین من رفتم
و غیب شد
=چیشد
+این چی بود دیگه
=+وات فاخ
_حرفاش جالب بود پس ما الان در برابر دو پرنسس هستیم واو(تعظیم پرنسی )
"•،*٪~=+خنده
+بس کن کوک هر چی بشه حتی اگه ما ملکه هم بشیم باز هم ما ا. ت و لیا میمونیم
=درسته ما هر چی که بشه بازم دوتا دختره دیونه ایم که ارمیم که عاشق رقص و اوازن
*این خیلی خوبه که خودتون رو گم نمیکنید
_دقیقا
+=من گشنمه(همزمان )
_شکمو ها
•"،*~٪_=+خنده
+من گشنمه چز بخوریم
=دقیقا اخ گشنمههههه
_باشه باشه وایسید تا سفارش بدم
=من پیتزا میخوام
+منم
_هیونگا شما هم که عاشق پیتزاید
*اره برا هممون پیتزا بگیر
_اوکی پس من سفارش میدم
+باشه
ویو ا. ت
کوک پیتزا سفارس داد و خوردیم و یکم حرف زدیم و اعضا منو لیا رو حسابی سر کار گذاشتن همش میگفتن ملکه بزرگ و میخندیدم حقیقتن خیلی خوشحالم فک نمیکردم به این زودی انقد باهم گرم بگیریم

همه مون خسته بودیم رفتیم تو اتاقمون که بخوابیم بهو صدای.....

#اد_جئون
شرط =5تا لایک 5تا کامنت
دیدگاه ها (۷)

#خوناشام_کوچولو پارت26ویو ا. تهمه مون خسته بودیم رفتیم تو ات...

هر سوالی درباره فیک یا خودم دارید بپرسید

حرف دلم جدی میگم اون چیزی که بهشون اسیب میزنه شیپه ن فیک چون...

#خوناشام_کوچولوادامه پارت 24☆سلام=~٪_•"،*سلام☆من خوناشام بزر...

پارت ۱۶ فیک مرز خون و عشق

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۴ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط