تابستان کودکانهی من
تابستان کودکانهی من
نور را روی فرشهای سرخ میان پذیرایی دنبال میکردم .مادرم پنجرههای بزرگ را باز کرده بود تا هوای گرفته ی اتاق جایش را به هوای آزاد بیرون بدهد .از آشپزخانهاش بوی خوب کتلت در سالن میپیچید .مادرم سبزیهای تمیز را روی ملافه ی سفیدی در گوشهی اتاقی پهن کرده بود .
و من همچنان میدویدم تا نور را بگیرم ...
چیزی در آن تابستان کودکانهی گرم وسبز وجود داشت که هرگز تکرار نشد .
نه آن خانه نه نورهای فراری نه طعم و عطر آن کتلت
بنظرم چیزهایی در کودکی هرکس وجود دارد که هرگز تکرار نمیشود. حالا چه خوب چه بد
کاش کسی به ما آن سالها میگفت با تمام وجودت لذت ببر تو دوباره به اینجا برنمیگردی.
عادله_زمانی
https://t.me/moshavere_pooya
نور را روی فرشهای سرخ میان پذیرایی دنبال میکردم .مادرم پنجرههای بزرگ را باز کرده بود تا هوای گرفته ی اتاق جایش را به هوای آزاد بیرون بدهد .از آشپزخانهاش بوی خوب کتلت در سالن میپیچید .مادرم سبزیهای تمیز را روی ملافه ی سفیدی در گوشهی اتاقی پهن کرده بود .
و من همچنان میدویدم تا نور را بگیرم ...
چیزی در آن تابستان کودکانهی گرم وسبز وجود داشت که هرگز تکرار نشد .
نه آن خانه نه نورهای فراری نه طعم و عطر آن کتلت
بنظرم چیزهایی در کودکی هرکس وجود دارد که هرگز تکرار نمیشود. حالا چه خوب چه بد
کاش کسی به ما آن سالها میگفت با تمام وجودت لذت ببر تو دوباره به اینجا برنمیگردی.
عادله_زمانی
https://t.me/moshavere_pooya
- ۲.۶k
- ۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط