ناگفتههای دختر جوان از شکنجهگاه هولناک پدر پس از نجات ا

ناگفته‌های دختر جوان از شکنجه‌گاه هولناک پدر پس از نجات از مرگ
.............. گروه خبرنگاران ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ 3393 بازدید 2 دیدگاه
ناگفته‌های دختر جوان از شکنجه‌گاه هولناک پدر پس از نجات از مرگ + فیلم و تصویر (مستند های ویژه)

رکنا: هنوز شوک زده است. باور ندارد که برادرش در شکنجه‌گاه پدر خشمگین برای همیشه خاموش شده و خود نیز تنها با دعاهای مادر از پرتگاه مرگ به زندگی بازگشته است.

فاطمه 17 ساله که در آستانه سال جدید همزمان با خارج شدن از کما سیاهپوش شد در حالی که هنوز از جراحات و شکستگی‌های ضربات پدر در آن شب شوم رنج می‌برد در گفت‌وگو با شوک از زندگی پررنج و لحظاتی که هیچ کس جز او شاهد آوار ضربات پدر بر بدن نحیف برادر نبود پرده برداشت.

به گزارش پرونده هفدهم فروردین ماه سال گذشته جنایت هولناکی در شهرک مصطفی خمینی شهریار اتفاق افتاد.

یکی از ساکنان محلی در تماس با پلیس اعلام کرد مردی در همسایگی‌شان ساعت‌ها است همسر، دختر و پسرش را زیر شکنجه قرار داده است. مأموران وارد عمل شدند و با رساندن خود به خانه مرد خشمگین با دیدن آثار خون روی در و دیوار و میله بار فیکس رها شده در وسط اتاق خود را در برابر یک حادثه هولناک دیدند.

بدین ترتیب بازپرس اصغر احمدی، کشیک ویژه قتل دادسرای شهریار در محل حاضر شد و با اظهارات تکان‌دهنده مادر خانواده، پرونده قتل فجیع محمدحسین 12 ساله زیر ضربات بی‌رحمانه پدر شکنجه‌گر در دست تحقیق قرار گرفت.

با اظهارات این زن، پدر خانواده که فراری شده بود یک روز پس از حادثه در مخفیگاهش دستگیر و با قرار قانونی روانه زندان شد.

دختر 17 ساله این مرد که به کما فرو رفته بود چند روز مانده به عید به هوش آمد و با اینکه شکستگی زیادی در دستان و قفسه سینه‌اش داشت از مرگ حتمی نجات یافت.

گفت‌وگو با فاطمه

فاطمه که هنوز نتوانسته به خانه‌اش بازگردد در حالی که علاوه بر جراحات جسمانی، روحش نیز آسیب زیادی دیده به شوک گفت: هنوز باور ندارم برادرم را از دست داده‌ایم. وقتی از هوش رفتم می‌دانستم او را به بیمارستان بردند اما حتی تصورش را هم نمی‌کردم که محمدحسین دیگر زنده نباشد. نمی‌توانم به خانه‌مان برگردم. در و دیوار آنجا و حتی کوچه‌مان تصویر محمدحسین را جلوی چشمانم می‌آورد و وحشتناک است.

این دختر که همه لحظات آن شب شوم، کابوس هر روزه‌اش شده است با اینکه سعی می‌کند همه چیز را فراموش کند اما ثانیه به ثانیه فریادها و خشم پدر و ناله‌های برادر مدام در گوشش می‌پیچد.

وی درباره آن روز گفت: ساعت حدود 11 شب بود که مادرم از ابزارفروشی پدرم به خانه آمد و به محمدحسین گفت پدرت فهمیده تو 45 هزار تومان ترقه نسیه گرفته‌ای و حسابی عصبانی است. محمدحسین رنگش پریده بود. می‌دانست عاقبت عصبانیت پدر چیست! او با مادرم به مغازه رفتند آن لحظات تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که به خانواده پدرم زنگ بزنم و از آنها کمک بگیرم اما هیچ کدام توجهی نکردند. وقتی محمدحسین به اتاق آمد رنگ به رو نداشت و صورت و دستانش زخم بود از زانویش هم خون می‌آمد. می‌گفت پدرم حتی با یک تبر او را زده است. خواستم زخم محمدحسین را ببندم که ناگهان پدرم وارد خانه شد و با قفل کردن در ورودی سالن من و محمدحسین را در اتاق تنها گیر انداخت. مادرم پشت در بود کاری از دستش بر نمی‌آمد. پدر دست و پای محمدحسین را با بست پلاستیکی بست و به جانش افتاد. فاطمه که هنوز از یادآوری آن لحظات وحشت دارد، ادامه داد: وقتی دیدم پدرم محمدحسین را رها نمی‌کند و برادرم رمقی برایش نمانده جلو رفتم اما او مرا هم زد و چون جلوی دست و پایش بودم دست‌های مرا هم با پارچه بست و شاید سه تا چهار ساعت هر دویمان را کتک زد. این شکنجه ادامه داشت پدر مادرم از راه رسید و میله بارفیکس را از پدرم گرفت و پس از یک ساعت کلنجار رفتن با او راضی‌اش کرد محمدحسین را به بیمارستان ببرند. محمدحسین گوشه‌ای افتاده بود و ناله می‌کرد که بعدها شنیدم به بیمارستان نرسیده و جان باخته است.
دیدگاه ها (۱۵)

زیباترین دختر سیاه پوست که اهل افریقایی کنگو می‌باشد.

ای کاش... مرکز اهدای جوانی هم بودآنگاه تمام جوانی ام را اهدا...

تو ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﻨﺪ!ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺗﻐﯿﯿﺮ ...

قرار است "سر" این فرد که معلولیت شدیدی دارد به "بدن" یک فرد ...

✍️فاطمه جان، تو نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبو...

دختری ۱۰ ساله در رودخانه غرق شد 😭💔که یکی از اقوام ما می شد ...

فیک جدید از شوگا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط