یعقوب نبی خدا بود سالها میدانست که چه بر سر یوسف آمده اما
یعقوب نبی خدا بود سالها میدانست که چه بر سر یوسف آمده اما میخواست پسرانش حقیقت رو بگویند...یعقوب سالها از غم هجران یوسف گریست تا کور شد اما پسران لب از لب باز نکردند تا روزیکه یوسف به بعقوب رسید و یوسف ماجرای در چاه انداختنش توسط برادرانش را برای پدر گفت، یعقوب تا شنید غش کرد چون هنوز امید داشت 1درصد اشتباه کرده باشد و پسرانش برادر کشی نکرده باشند.
یوسف زمانیکه با آنهمه شکنجه برادرانش در چاه بود پیک پروردگار بر او نازل شد و گفت میخواهی برادرانت تقاص پس بدهند گفت نهههههه آنها برادران من هستند
آری رسم بزرگ زادگان و مهربانان اینگونه ست
یوسف زمانیکه با آنهمه شکنجه برادرانش در چاه بود پیک پروردگار بر او نازل شد و گفت میخواهی برادرانت تقاص پس بدهند گفت نهههههه آنها برادران من هستند
آری رسم بزرگ زادگان و مهربانان اینگونه ست
- ۱.۹k
- ۱۴ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط