بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت

بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت...

دیدگاه ها (۴۴)

+یا ایها الذین آمنوا-جانم؟+هر وقت ندونستی کجا بری به سمتِ من...

در طولانی ترین شب سالآرزو می کنم زندگی ات همیشه بهاریو دلت ر...

می خوانمت به طعم بوسه های باران بر حریر آبی عشق... و نقش میز...

میگه که:دلبرم چون گل نوبر خرامان می‌رفت...جان من بر سر آن زل...

هرکه آمد اندکی مارا پریشان کرد و رفت .بی مخاطب

‌ ‌ فرند, ایگ؟ چه میشه کرد:) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط