اتوبوس که حرکت کرد پسر ساله رو به پدرش کرد و گفت ببین
اتوبوس که حرکت کرد پسر ٢٥ ساله رو به پدرش کرد و گفت: ببین پدر درختها با ما حرکت می کنند.
بعد از مدتی پسر دوباره گفت : پدر خانه ها هم با ما حرکت می کنند.
زوج جوان بسیار کنجکاو شده بودند که پسر دستش را از پنجره بیرون برد و گفت: پدر باران روی دست من چکید و پدر لبخندی ملیحی به او زد.
زوج جوان که دیگر طاقت نداشتند اشک از چشمانشون داشت سرآزیر میشد رو به پدر کردند و گفتند : آیا پسر شما تازه بینایی خود را به دست آورده؟؟
پدر گفت نه!
پسر من کسخله!!
شیشه میکشه لاشی..
گای**ده ما رو :|
بعد از مدتی پسر دوباره گفت : پدر خانه ها هم با ما حرکت می کنند.
زوج جوان بسیار کنجکاو شده بودند که پسر دستش را از پنجره بیرون برد و گفت: پدر باران روی دست من چکید و پدر لبخندی ملیحی به او زد.
زوج جوان که دیگر طاقت نداشتند اشک از چشمانشون داشت سرآزیر میشد رو به پدر کردند و گفتند : آیا پسر شما تازه بینایی خود را به دست آورده؟؟
پدر گفت نه!
پسر من کسخله!!
شیشه میکشه لاشی..
گای**ده ما رو :|
- ۳.۲k
- ۱۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط