خدمتکاره عمارت ارباب پارت دو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همینطور داشتم با خودم حرف میزدم که یهو دیدم یه چیز طلایی زیره کمده برش داشتم دیدم که یه شکل کوچیکی روی کلیده یکم توجه کردم دیدم علامته که نمیدونممم چیه ولی کلا علامت روی هر دوتاشون بود پس تصمیم گرفتم درش رو باز کنم و ببینم چیه باز کردم و دیدم یه کتاب بزرگ که روش نوشته شده بود قانون مافیای حرفه ایی باز کردم و دیدم راجب مافیا بودن نوشته ولی خب من جیزی نمیفهمیدم بعد دیدم یه چندتا کلت (همون اسلحه از نوع دیگه) اونجا بود و یه نامه که روش نوشته بود وصیت نامه بازش کردم و شروع کردم به خوندن

وصیت نامه پدرش:
پسرم من مال زیذدی ندارم و توهم فقط تک فرزندی و من مال زیادی ندارم و تنها مالم خونمه که اونم برات گذاشتم که کلید همین گاو صندق هم کلید همون خونس درسته که من وتو اصلا رابطه ی خوبی نداشتیم و فقط باهم با مادرت که قبل از من فوت کرد توی یه خونه زندگی می کردیم و چیزی بیشتر نبود و حتی حرف هم نمیزدیم اما من تورا خیلی دوست دارم من هیچوقت نتونستم احساس زیادی که نسبت به تو دارم رابیان کنم ولی خیلی تورو دوست دارم با تمام وجودم و میدونم که دلت میخواد مافیا بشی و توی خونه ی یه مافیا زندگی میکنی ولی من هیچوقت دوست ندارم ادم بدی بشی یا ادم بکشی چون من خودم در طول زندگیم ازارم حتی به یه مورچه هم نرسیده در کل راه درستی رو انتخاب کن نمیخوام ایندت مول من بشه و درکل امیدوارم یه زن خوب مثل مادرت تو زندگیت بیاد که زندگیت رو قشنگتر کنه ادو خوبی باش.....

پایان نامه
از طرف پدرت
دوستت دارم پسرم.


خب بچه ها اینم این پارت اگه دوست داشتید حتما تو کامنتا بگین